نمایش جزئیات

سینه زنی وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها کربلایی محمدحسین حدادیان

سینه زنی وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها کربلایی محمدحسین حدادیان

خبر آوردن، خبر آوردن
به جای چهار پسر، چهار سپر آوردن
 
خبر آوردن، خبر آوردن
برای من از رقیه ام معجر آوردن
 
فکرشم نمی کردم، زینب از همه سیر شه
فکرشم نمی کردم، زینب اینقدر پیر شه
 
فکرشم نمی کردم، کاروُونِ پر از یاس
از سفر بیاد اما، بی حسین و بی عباس
 
به غم ها اسیرم، دیگه گوشه گیرم
من باید برم حلالیتِ ربابُ بگیرم
اینقَدَر میگم واحسین تا تو بقیع بمیرم
 
امون امون ای دل ای وای...
 
با چشمای تر، با‌چشمای تر
من از خجالت سکینه می میرم آخر
 
با دل مضطر، جای رباب
 روضه می گیرم برای علیِ اصغر
 
فکرشم نمی کردم، کاروُون بی سقاشه
فکرشم نمی کردم، اکبر اربا اربا باشه
 
فکرشم نمی کردم، بین خیمه بلوا شه
دختر علی‌زینب، هم کلام مردا شه
 
*گفت: یابن سعد از خاری دنیا همین بس تو داری صدای زینبُ میشنوی، یا غیرت الله! دور زینبت رو نامحرما گرفتن....*
 
علی اکبرم کو؟! علی اصغرم کو؟!
ای خدا امانتِ خانوم زهرا و شوهرم کو
ای خدایِ من رقیه شیرین زبون حرم کو
 
امون امون ای دل ای وای...
 
دستی نداشتی، دستی نداشتی
ولی شنیدم عَلَمِت رو، زمین نذاشتی
 
رشیدم عباس، رشیدم عباس
 قصه پهلوونی هاتو، شنیدم عباس
 
بچه ها میگن دور خیمه تا سحر گشتی
رفتی تا خودِ دریا اما تشنه برگشتی
 
مادرت بمیره که دستِ تو جدا بوده
روی نیزه هم فکرت پیش بچه ها بوده
 
قربون جمالت، رویِ بی مثالت
خیلی آبروداری کردی مادر شیرم حلالت
 
آخرش میگن دیدی روی زهرا رو 
خوش به حالت
 
امون امون ای دل ای وای...

.