نمایش جزئیات
سینه زنی وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها حاج مهدی سلحشور
ببین خم شدم، مشکت و بوسیدم خم شدم
ببین خم شدم زینب و تا دیدیم، خم شدم
ببین خم شدم از خجالت مادر، خم شدم
ببین خم شدم آب نخورده اصغر، خم شدم
نگو راستِ که یل من به سرت عمود آهنین خورد
نگو راستِ که ماه من از بلندی یهو به زمین خورد
نگو راستِ که حرمله خنده زد وقتی که علم افتاد
نگو راستِ که بعد تو نگاه خولی به حرم افتاد
وای دستِ جدا، رأس جدا
نیزه جدا، خیمه جدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
خدا راضی ام، پسرم سقا شد راضی ام
خدا راضی ام، راهیِ دریا شد راضی ام
خدا راضی ام دستش از تن افتاد، راضی ام
خدا راضی ام پای دینش جون داد، راضی ام
من اُمالبنین، کسی که مادرم، مادرِ پسر امم
من ام البنین، کسی که واسه ی ولایت نگرانم
من ام البنین، همه جا میخونم، که حسین سر نداره
من ام البنین، همه شب، همه جا روضه هام برقراره
وای دشت بلا، حادثه ها
میکِشی و خونِ خدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
هنوز بی قرار، دلخوشم با عکست بی قرار
هنوز بی قرار، میشینم با عکست بی قرار
هنوز بی قرار، خوابتو میبینم بی قرار
هنوز بی قرار، پشت در میشینم بی قرار
هنوزم فقط، مادرِ شهدا میدونن غم چه درده
هنوزم فقط، چشمشونبه دره شهیدش برمیگرده
چه صبری، داره شبای جمعه با یه عصا میره گلزار
چه صبری داره، یه جوونداده و مونده باز پای این کار
وای دشت بلا، حادثه ها
میکِشی و خونِ خدا
وای کرب و بلا، کرب و بلا
کرب و بلا ، کرب و بلا
وای یا عباس، وای یا عباس ...
.