نمایش جزئیات
سینه زنی امام هادی علیه السلام نفس حاج محمدرضا بذری
چش من کم سو شده، کارم تمومه
بغض غم چند وقتیه، توی گلومه
خسته شدم از این تبعید
امیدمن شد نامید
وفا ندارن این مردم
چی بگم از دست اینها
حکایت کوفه است اینجا
حیا ندارن این مردم
بعد عُمری ببین آخر، کجاها من رو آوُردن
شبیه عمه و جدّم، منو بزم شراب بردن
امون ای دل، امون ای دل ...
رسیده جون به لیم، از دست اینها
میخونم با هر نفس، مدد یا زهرا
یاد مدینه افتادم
نمیره داغت از یادم
روضه میخونم زیر لب
بشکنه دست اون نامرد
که صورتت رو نیلی کرد
جلوی چشمای زینب
به غرورِ حسن برخورد، که شدی رو زمین پرپر
ملائک گریه میکردن، واسه چشم تره حیدر
امون ای دل، امون ای دل...
آسمونه سامرا، به رنگ خونه
دل من تو کربلاست، خدا میدونه
شکر خدا شد تقدیرم
با لب تشنه میمیرم
میسوزم از زهر دشمن
اگه تکوتنها بودم
غریب سامرا بودم
در اَمونه ناموسه من
لب گودال ومی بینم، پریشون خواهر افتاده
ته گودال ومی بینم، از نفس مادر افتاده
امون ای دل، امون ای دل ...
.