نمایش جزئیات
قسمت پایانی روضه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاج محمود کریمی
تا حالا کسی سایهٔ خواهرات رو ندیده
*یهجوری چشماشو بست، حسینجان من مثلِ تو دارممیرم ،تو هم سرت روخاک بود ، کسی بالاسرت نبود. من هم محارمم دیگه نیستن، یادش به خیر، تومدینه راه میرفتم جَوُونای بنی هاشم دور وبرم. اصلاً دیده نمیشدم، آخر من و چشمزدن...*
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مردم نمیدیدم اونقدر جسارت
دَم درِ خیمه یکی از دخترای امیر المؤمنین دق کرد، از دنیا رفت چرا؟ آخه به این نازدانه حرف بد زدن، فهمیدی چی گفتم؟ فقط حرف بد زدن...
.