حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمود کریمی

مناجات وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ماه مبارک رمضان به نفس حاج محمود کریمی

این مویِ سفید من این روی سیاه من
این ناله ی العفو و این کوهِ گناه من

با آنکه همه عُمرم هرلحظه گُنه کردم
بر عفوِ تو می‌باشد هر لحظه نگاه من

عُمری‌ست که می‌بینم دارند به هم اُلفت
لطفِ تو و عفوِ تو اشکِ من و آهِ من

«العَفو! اِله من!...»

 هم تیره شده روزم، هم بسته شده چَشمم
هم خم شده پشتِ من، هم گم شده راهِ من

سرتابه‌قدم تشویش، مرگ از پی و گور از پیش
ای خالقِ من رحمی، بر حالِ تباه من

باشد که تو بگشایی راهی به سویم یارب
فریاد که از هرسو، بسته شده راهِ من

من عبدِ گنه کارم من مستحقِ نارم
من سخت گرفتارم العفو! اله من!

«العفو! اِله من !....»

از آتشِ خشم تو باکم نبود هرگز
وقتی که بُود یارب! عفوِ تو پناهِ من

«میثم»! چه از این بهتر با دوستی حیدر
بُگذشت شب و روز و سالِ من و ماه من

* آدم با مادرش یه جا میره حرمت مادرش رونگه میدارن، روشو زمین نمیگذارن. اونایی که امشب بامادرشون اومدن، با مادرت اومدی احترام مادر واجبه... اما فقط یه جا بچه با مادرش داشت میومد نه حرمتی، نه احترامی گذاشتن، دستی بالا رفت، مادر.. مادر.. مادر ..*

 دیگه داریم میرسیم اینقده رو خاکا نشین
 بزا تا گوشوارتو جمع کنم از روی زمین

 خونمون اینطرفه کجا میری؟ بیا بیا!
چیزی تا خونه نمونده جونِ بابا راه بیا

*قدم قدم که میومد گفت: حسن جان! به بابات نگی، حسن جان! به حسین نگی، حسن جان! به خواهرت نگی ، تا من زنده ام نگو، قول بده به مادر، قول داد، مادر از دنیا که رفت...
یه روز تو حجره نشسته بود داداشش آمد بیا سرِ سفره داداش، همینطوری گریه میکرد خواهر آمد، داداش جان بیا، امیرالمؤمنین آمد، حسن جان! تو باید اینا رو آروم کنی، من دلمِ به تو قرصه، گفت: میام، ولی نیامد هی گریه امانش نمیداد، فضّه آمد، آقازاده! تو داغ دیدی، اینا هم داغ دیدن، خون به دلِ بابات نکن پاشو بریم سرِ سفره، فرمود: آخه اینا که تو کوچه نبودن...*