حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا و باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفس کربلایی سید رضا نریمانی

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا و باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفس کربلایی سید رضا نریمانی

السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ الْعَصْرِ وَالْزَّمَان .. 
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ،سَلامٌ عَلَىٰ آلِ يس، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ

اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً...

سلام آقا دلم خیلی گرفته
یه دنیا بغضِ سنگین، دارم امشب

می‌دونم که شما هم داغ‌ داری
پریشونی مثل احوالِ زینب

سَلامت می‌کنم ای مهربونم
عزیزِ من صدامو داری آقا؟

به امیّد جواب این‌ جا نشستم
می‌دونم که هوامو داری آقا

سلام ای دلبر صحرا نشینم
دلت خونه برا اولاد زهرا

سلام ای داغ‌دار جسمِ بی‌سر
که عُریان مونده روی خاکِ صحرا

یه ساله فکر و ذکر ما همین بود
مُحرم شِه با هم روضه بگیریم

یه ساله روز و شب‌‌ها رو شُمردیم
الهی که شبِ سوم بمیریم

*الان پیراهن خونین ابی عبدالله تو عرش آویزانه...همه ملائکه هم امشب دور این پیراهن  هروله میکنن به صورت میزنن، هی میگن حسین..*

مُحرم شد شما هم گریه دارید
خدا صبرت بده دورت بگردم

می‌دونستم اگه امشب کجایی
خودم اشکِ چشاتو پاک می‌کردم

کجایی تو کدوم خیمه نشستی
کجا گریونِ داغِ کربلایی؟!

ما واسه جدّتون روضه گرفتیم
میشه تو مجلس ما هم بیایی؟

الهی قربون پیرهن سیاهت
بمیرم واسه اون اشکای چِشمت

شدم بدجور اسیرِ خشک‌ سالی
چِشامو تَر کُن از دریای چشمت

بدم اما به من هم اِذن دادی
برا جَدِّ شما مشکی بپوشم

آخه من لایق این حرفا نیستم
شما پرچم گذاشتین روی دوشم

من آلوده ام بیا پاکم کن اول
ببین بار گناه آوردُم امشب

امیدم رو به این یک ماه بستم
قدر یک‌ سال آه آوردم امشب

حسین آواره‌ی صحرا شد ای وای
مگه می‌شه که ما آروم بگیریم

شما که روضه رو با چِشم دیدی
بیا روضه بخون تا ما بمیریم

بمیرم که شما دیدی چه‌ جوری
با یه نیزه زمین زد آسمون رو

خدا صبرت بده تو این مصیبت
به قتل صَبر کشتن جَدّتون رو

سرِ فرصت حسینو دوره کردن
یکی نیزه یکی با سنگ می‌زد

به موهایی که زهرا شونه می‌زد
سَنان با دست خونی چنگ می‌زد

*مسلم ابن عقیل خیلی غریبه ..تا به خودش اومد دید نامه نوشته آقا بیا. ولی دیگه دیر شده نمی تونه خبر بده..فلذا با خودش زمزمه میکرد. میدونید چی میگفت.‌‌...*

این‌جا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم ‌شتاب کن

رحمی به روز من، نه! به روزِ رقیه کن
فکری به حال من، نه! به حالِ رباب کن

رحمی نمی‌کنند عزیزم به هیچ‌کس حتی
به تشنه‌ای که فقط شیرخواره است

در کوفه‌ای که وعده‌ی ثبات مردمش
تنها برای دخترکان گوشواره است

*از همین الان دارم زمزمه هاش رو‌ میشنوم، دارن به زناشون قول میدن، دارن به بچه ها شون قول میدن، اجازه بدید ما بریم کربلا براتون سوغات میاریم..دست سر دخترش میکشه...میگه بابا! گوشواره برات بیارم؟ شنیدم حسین داره با بچه هاش میاد.. اون یکی میگه بابا! گردن بند میخوای؟ اون یکی میگه خلخلال میخوای؟...*

این‌جا نیا، که آخر سر چِشم می‌زنند
این‌ چِشم‌ها به قامت آب‌آورت حسین

این دست‌ها که دیده‌اند از کینه می‌بُرند
انگشت را به خاطر انگشترت حسین

همچین‌ که مسلم رو‌ بردن بالای دارالاماره یه نگاهی از بالای دارالاماره به سمت صحرا کرد و گفت....*
 
برگرد جان من که نبینی
زِ با‌م‌ها آتش کشیده‌اند سر و دست و شانه را

یا از فراز نیزه نبینی که
می‌زنند بر پیکرِ سه‌ساله‌ی تو تازیانه را

می‌ترسم از دَمی که بیایند دختران
با گونه‌های زخمی و نیلوفری، نیا

این شهر بی‌حیاست به جانِ سکینه‌ات
می‌ترسم از حرامی‌ و بی‌معجری، نیا

برا مسلم این غم خیلی بده
که اون دستی که بهش سیلی زده
به استقبال زینب اومده، دلش خونه

تا اون نامرد دستشو بست
گفت: حسین جان! خواهرت رو برگردون

سیلی که خورد ناله زد گفت:
دخترت رو برگردون
تشنه موند و گفت: رباب و اصغرت رو برگردون

اینا از آلِ علی بیزارن
داغِ علی، رو دلت می‌ذارن

خولی و شمر و سَنانِ مَلعون
نقشه برای سر تو دارن

شنیده مسلم درد حیدرو
خودش زود رفت وا کرد اون دَرو

نزد هیچ‌کس پشت در طوعه رو، بمیرم من!
حمله کردن مردِ جنگِ کم نیاورد رو به روی اون لشکر

اما مسلم رو زمین زد یاد اون روزِ حیدر
اون روزی که تو مدینه، حیدرو کشت میخِ در

غربت حیدر که مادَرو کشت
سیلی به مادر زد حیدَرو کشت

تیر سه‌شعبه، میخ دره که
علی و زهرا و بچه رو کشت

خبرِ مسلم اومد محضرش
تا که گفتن چی اومد به سرش

حسین پرسید از حالِ دخترش، بمیرم من!
گریه کرد و شد فراموش داغِ بابا روی پای ثارَاللّه

من بمیرم! واسه حالِ دخترای ثاراللّه
گریه کردن، سیلی خوردن، تو عزای ثاراللّه

چی بگم از این رسم زمونه
غمِ رقیه دل می‌سوزونه
یتیم ارباب مونده و رسمِ یتیم‌ نوازی با تازیونه

ای حسین...ای حسین....

 *آقا! همین شب اولی اربعین ما رو‌ یادت نره..هرکی کربلا میخواد همین شب اول بگه ...ای حسین ...*