نمایش جزئیات

مدح ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری

مدح ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج محمد رضا بذری

به  کمند زلف سیاه او‌ دل وجان اسیر می شود
به زیارت حرمش مَلک زِ بهشت سیر می شود

به خدا رسیده‌ هر آنکه در ره او‌ حقیر می شود 
به اشاره اش رُخ شیرِ در پس پرده شیر می شود 

به بهشت وکوثر و زمزم و به سماء وارض وقلم قسم
چه در این جهان چه درآن‌جهان پَر کاهی از کرمش بس است 

چوفقیر من که نشسته ام سر خوان و جود و عطای او
تَر اگر کند لب خود، دهم سر و‌ جان ودیده برای او 

زِ ازل نبوده وجود من مگر از وجود دعای او 
زده پر دلم به هوای او به امید صحن‌وسرای او

زِ ازل طلیعه ی حُسن او به ابد هبوط می کند
به خدا که خضر پیش او زِ ادب سکوت می کند

منم آن‌که از سر نوکری سر خود به خاک سودم 
به زبان اَلکن خود عطا و کرامت تو ستودم

چه بهشتی ام چه‌جهنّمی به خدا مُحبِّ تو‌ بودم
چو کبوتری پَر خویش را زِ محبت تو گشودم

زِهمان دَمی که خدای من گِل من سِرشت یا رضا! 
به‌ میان لوح‌ دلم نوشت حرمت بهشت یا رضا 

غم‌ و مِحنتت شده ثروتم‌ که تویی همای سعادتم‌
نه قُعود من نه قیام من که تویی تمام‌ عبادتم

 چه شود که لحظه ی مرگ‌ من تو‌قدم نهی به عَیادتم‌
چه خوش است آنکه سلام‌ تو‌ بشود سلام شهادتم 

منِ پر شکسته ی خسته را چو اسیر کنج قفس مگیر
دُر مهر و گوهر عشق را زِمن فقیر پس نگیر 

به فدای آن‌که به طوف تو‌ ز رهی دراز آمده
به فدای زائر خسته ای که به صد نیاز آمده

زِبَرت نرفته کسی که مگر دوباره باز آمده
به شکوه و شوکت پرچمی که به اهتزاز آمده 

نظری که خسته ومضطرم نظری که سائل این درم
تو ردم‌ کنی زحریم‌ خود نشود به حقِّ تو باورم 

تو‌ که‌ کاسه های دل مرا پُرِ اشتیاق میکنی 
نشنیده ام ندیده ام سخن از فراق میکنی 
 
به نگاه مرحمتت قسم که به هر رواق می کنی
چه زمان نصیب غلام‌خود سفر عِراق می کنی

عمر من اگر چه همه خطاست دل خوشی من نظر شماست 
زفراق خسته ام رضا دل من هوایی کربلاست