نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی

روضه و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی

نرفته است به باب الجواد و بی خبر است
کلیدِ مِهر پدر در عنایت پسر است

پسر، خودِ پدر است، او که چشم و ابرویش
فقط جوان شده ی چشم و ابرویِ پدر است

زمانه در خمِ یک روزِ عمرِ او مانده
همان که زندگی اش گفته اند مختصر است

چقدر دل که اسیرِ کلامِ او شده است
چقدر دل که نمک گیرِ سفره ی شِکَر است

چقدر چَشم، که روشن به روی ماهش شد
چقدر دیده که مشتاقِ رؤیتِ قمر است

نهاد بر سرِ بالین همین که سر، فهمید
چقدر نقشه در این خانه است و زیرِ سر است!

*معتصمِ ملعون در تکاپو بود راهی پیدا کنه امام جواد رو به شهادت برسونه."وَ اَشارَت عَلیَ ابنَة المأمون،زوجَتِه..."پیشنهاد رو به ام الفضل دختر مامون داد." بِاَن تُسَمَّهُ"که آقای ما رو مسموم کنه..."لِاَنَّهُ وَقَفَ عَن انحِرافِها عَن ابی جَعفر"میدونست این از امام جواد منحرف شده"فَاجابَته ذلک"قبول کرد..."وَ جَعَلَتْ‏ سَمّاً فِی‏ عِنَبٍ‏ رَازِقِیٍ‏"انگور رو مسموم کرد."وَ وَضَعَتْهُ‏ بَیْنَ‏ یَدَیْهِ‏"مقابل آقا گذاشت."فَلَمَّا أَكَلَ‏ مِنْهُ‏"آقای ما تناول فرمود،این ملعونه چه کرد؟!"نَدِمَتْ‏ وَ جَعَلَتْ‏ تَبْكِی‏"پشیمون شد شروع کرد گریه کردن دیگه فایده ای نداره...آقا فرمود:چرا گریه می کنی؟به خدا قسم به یه دردی و فقری دچار بشی. آقای من! وقتی جد غریبت رو می کشتند، زینب نگاه می کرد و عمربن سعد گریه می کرد"والدُّموعُ تَسیلُ عَلی خَدَّیه"زینب صدا زد :داری گریه می کنی چرا یاری نمی کنی؟یه وقت صورتش روبرگردوند....*
 
مصیبتی ست که پیوند همسرش با او
شبیه رابطه ی بین زهر با جگر است

اگر چه هر چه امام است مظهرِ جود است
ولی میانِ امامان جواد یک نفر است

شاعر: علی فردوسی