نمایش جزئیات

روضه و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به راوی دشت‌کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام  اجرا شده به نفس  حاج‌مهدی رسولی

السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ ذِكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ،وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ

آفتابِ ابن حسین ابن علی
راوی نور شکافنده ی علم ازلی

مادرش آینه؛ فرزند فرستادهٔ عشق
بنده ی خوب خداوند، خداوند علی

آدم و جنّ و ملک پیش تو زانو زده‌اند
خانه ی کوچک تو با دو سه دیوار گِلی

همه سُبحانَک لا عِلمَ لَنا می‌گویند
گاهِ تفسیر تو از آیه ی الله ولی

ناگهان روز الست از همه پرسید خدا
دوست دارید علی را همه گفتند بلی

شعر من جابرِ عَبدُلَه انصاری شد
که سلامی برساند با تنگ دلی 

 *اصلا وارد ذی الحجه میشی نزدیک یوم الترویه و روز عرفه و..اصلاً دلا انگار دیگه از دروازه ی عرفه میخواد وارد محرم‌ بشه.. امروز آخرین یادگار و عزیز جامانده از قافله ی کربلا از دنیا میره. «میگن شنیدن کی بود مانند دیدن» امروز اگر امام باقر بخواد روضه بخوانه به‌ گمانم باید اینجوری باشه...آی گریه کُنا....

 بیابون بود وصحرا بود آنجایی که من بودم
هزارن خیمه برپا بود آنجایی که من بودم

شمیم یاسِ یاسین دشت را پر کرده بود اما 
گلابِ اشک‌ زهرا بود آنجایی که من بودم‌

 قیام عاشقانِ راست‌ قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم

تمام سورهٔ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم

پیامِ روشن «اَلموت اَحلیٰ مِن عَسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم

چرا آتش بگیرند از عطش گل‌های زهرایی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم

کسی از اسب می‌افتاد، پشت نخل‌ها آری
عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم

*این آقا همه‌ چی رو‌ کربلا دیده...
خودم‌ دیدم چه جوری بین لشگر صدا می زد جوانان بنی هاشم بیایید.. خودم‌دیدم لای عبا علی اکبر  رو داشتن می آوردن...
خودم‌ دیدم چه‌ جوری بدن قاسم رو تو‌ خیمه آوردن... وقتی تو‌خیمه آوردن خودم‌ کنار عبدالله بودم دیدم‌چه جوری کنار داداش ناله می زد...خودم‌ دیدم پشت خیمه رباب ناله می زد...*

لالا لالا یه‌ کم‌ دیگه دووم بیار
یه کم دیگه دندون روی جگر بزار

رفته عمو‌ آب بیاره الان میاد
داره صدای تکبیرش میاد
 
*وضع و اوضامون خوب نبود عمومونو کُشتن،امید همه به سقا بود، لذا ابی عبدالله صدا می زد*

اباالفضل..
 رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت 
هرچه توان داشتم‌ زپیکر من رفت 

اباالفضل..
گفتم اباالفضل هست غصه ندارم 
عیب ندارد اگر اکبر من رفت
 
اما اباالفضل ..
صدای هلهله آنقدر بلند است
گَمانم کوفه خبردار شد که لشگر من رفت
   
عدالت زیر سُمِّ اسب‌ها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم

*امام زمان هم توی ناحیه مقدسه اینجوری روضه‌ می خونه، شاید خیلیا فکر می کنن فقط  زینب  اومد بالای تلِّ زینبیه، ولی نه! اونجایی که امام زمان فرمودند: "بَرَزْنَ من الخُدور" اونجایی که ذوالجناح برگشت خیمه همه ی زنها و بچه ها دنبال زینب دویدن.
امام باقر همه ی اینها رو‌ دیده  دوان دوان آمدن بالای تل زینبیه... همین‌که بالای تل رسیدن..*
 
 وَالشٍّمرُ جالِسٌ..نَفس مادرش برید
سر را برید و روبه روی خواهرش گرفت