حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی

روضه وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی

دلم شد پُر از غم دَمادم، حسابی
دلم زیر و رو زیر پرچم، حسابی

چنان ماتمت در دلم رخنه کرده
دِگر خو گرفتم به ماتم حسابی

غم تو فقط روزی انبیا نیست
عوض کرده بَدکاره را هم حسابی

کشاندی مرا در میان عزایت
شدم بین این خیمه، آدم حسابی

نه تنها نبی گفته از جایگاهت
خدا از مقامت زده دم حسابی

خوشا آن که بی ادعا نوکری کرد
برای عزایت مُحرم حسابی

به دست کریمت، به لطف قدیمت
بدهکار هستم دو عالم حسابی

 *امشب همه عالم‌ دارن میگن حسین، اما یه نفر حسین‌  حسین گفتنش با همه عالم فرق داره. یه مادر قد خمیده  هم امشب میگه حسین..*بُنَیَّ قَتَلوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنعوکَ..*  

دَم یاحسینم به کارم می آید
قسم بر همین اسم اعظم حسابی

اگر هم به دوزخ روم، از فِراقت
به سینه بکوبم جهنّم حسابی

لب تشنه ات سالیانی مدید است
درآورده از دیده اشکم حسابی

تنت را که زینت به دوشِ نبی بود
به گودال کردند دَرهَم حسابی

#شاعر:محمد جواد شیرازی

*خود ابی عبدالله می اومد زیر بدن های کشته ها رو‌ می گرفت سرشون رو بغل می گرفت.خودش گریه می کرد، عباس گریه می کرد، همه بودن. تنها کشته ای که گریه‌ کن هم نداشت، کسی هم نبود سرش رو بغل بگیره خودِ ابی عبدالله بود. همچین که تو گودال افتاده بود از زیر شمشیرها و نیزه ها هی به خیمه هاش نگاه می کرد.

«تنها بودی و فکر خیمه ی زنها بودی و»

پیراهن عربیش رو بالا زد خون پیشانیش رو بگیره " فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَب"
یه تیر سه شعبه ی مسمو‌م به سینه ی ابی عبدالله اصابت کرد"فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ" شروع کرد با خدا مناجات کنه تیر و‌ گرفت."فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ" تیری که از جلو‌ خورده، تو قلب حسین نشسته. نمیدونم چرا اینجا میگه «ظَهْرِه» یعنی از پشت ابی عبدالله تیر و‌ در آورد."فَانْبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ مِيزَابٌ" این خونا مثل ناودون داره جاری میشه. دستش رو‌گذاشت رو زخمش خونا که تو دست حسین پر شد به سمت آسمان پاشید. 
"فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" با طرف راست صورتش از رو‌ی اسب به زمین افتاد. میدونی چرا ابی عبدالله زمین خورد؟ هیچ کسی همین جوری زمین نمی خوره. تو‌کوچه ها مادرش به همین راحتی زمین نمیخورد. همچین که بی هوا مادر رو زدن زمین خورد.. ابی عبدالله روی اسب چنان با نیزه به پهلوش زدن که با صورت زمین خورد. "السَّلامُ عَلَی الخَدِّ التَریِب...."
 "ثُّمَ أحاطوا بِه "دورش رو گرفتن حلقه حلقه تشکیل دادن "فَقَد ضَرَبوهُ" شروع کردن بزننش"بِسَیفِهِم وَبِالسَّنان وَ بِالحِجَارَه وَ بِالخَشَبِ وَ بِالعَصا" هرکی با هرچی دستشه داره میزنه. یکی با نیزه میزنه یکی با شمشیر میزنه یکی با سنگ‌ میزنه یکی داره عصا زنان میاد....
اینقدر زخم به ابی عبدالله زده شده دیکه رمق نداره. همچین که شمر اومد تو‌ گودال،خنجر رو گذاشت، بدن ابی عبدالله رو‌برگردوند موهای ابی عبدالله رو‌ تو‌ چنگش گرفت...*

اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر تمام حرم آه آب شد
پشت وپناه عالمیان بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد

بالای گود، چکمه‌ی یک بد دهن رسید
وَ الشِّمرُ جالسٌ، نَفس مادرش بُرید

حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بندِ دل عرش را گسست
آنقدر پشت‌ هم به سرش زد، عصا شکست

ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دسته‌ی زُلفی که بسته است
بس کن، تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر، خسته است

در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید

#شاعر: بردیا محمدی

گفتن خون تو مباحه 
توی گودالی و روز من سیاهه 
گفتن خون تو مباحه
 این حسین منه که تو قتلگاهه 

خواهرت افتاد مادرت افتاد
 یکی با نیزه به جون بدنت افتاد
 خواهرت افتاد مادرت افتاد
 تا به دستای سنان پیروهنت افتاد

 بمیره خواهرت 
تعارفی شده چرا بریدن سرت؟
 بمیره خواهرت
 نمی کنند توجه ایی به آهِ مادرت
بمیره خواهرت بمیره خواهرت

گفتن خون تو‌ مباحه 
یک‌ نفر اسیر دستِ یک‌ سپاهه
گفتن‌ خون تو‌ مباحه
نرنید داداشم و‌ که بی پناهه

شده تو‌ گودال سر تو‌ جنجال
تو رو‌ میزند و مادرت میره از حال
شده تو‌گودال سر تو‌ جنجال 
آخ بمیرم‌ که تنت رو‌ میکنن پامال 

بمیره خواهرت 
نمونده جای سالمی به روی پیکرت
بمیره خواهرت
جای گِلو‌ حالا باید ببوسه‌ حنجرت

بمیره خواهرت
با یا رب یارب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بی رحمی زد تیر و‌آخرو
حسین‌جان

آه ای مادرمن بمیرم‌
دیگه جانیست شده نیزه در نیزه
من بمیرم‌ میکشی آه با فرود هر نیزه 

رسیدم‌ گودال، اما با هراس
لباتو‌ رو‌ دیدم‌ مشغول دعاست
تنت رو‌ دیدم زیرِ دست وپاست 
حسین‌جانم...
 
آه ای مادریه نفر نیست 
بده آبی که از لبات ازهم‌واشه
یه نفر نیست بگه قاتل 
از روی سینه ات پاشه
 
اجازه بده تا جلوتر بیام‌
که از زیر نیزه خلاصت کنم 
بیا صورتت رو‌ نکش روی خاک 
اصلا اومدم‌ التماست کنم 

بمیرم‌بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش از دشمنت میکنم 
میرم پس میگیرم لباس تو رو
خودم‌ پیرهنت رو‌ تنت میکنم 

یکی داره پیرهن و‌ میدزده
پیروهن‌ که نه کفن‌ میدزده
یکی داره با کهنه خنجر
 سر و از رو‌بدن میدزده

غریبم غریبم‌ یه‌ کاری بکن 
جلو بچه ها حرف بد میزنن
من و مثل بابا کشیدم روخاک‌
تو رو‌ مثل مادر بی هوا زدن..

انگار اومد غم بر قلب من فرود 
خنجری که سر تو از پیکرت ربود
 
*اومد بالا سر داداشش...*

رگاتو‌میبوسم 
گلوتو میبوسم
تو رو خدا دست وپا نزن ..