نمایش جزئیات

نماهنگ و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم به نفس حاج امیر کرمانشاهی

نماهنگ و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم به نفس حاج امیر کرمانشاهی

پای درد و دلِ دخترت بشین
با لبای پاره میخونم برات

لکنتم داره اذیت میکنه
روضه با اشاره میخونم برات

با سر اومدی به دیدنم ولی
هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری

گریهٔ زیاد اَمونمو برید
نفسم بالا نمیاد اینطوری

اینطوری دست منو گره زدن 
دستای عمه رو بستن اینطوری

سرتو نمیتونم بغل کنم
مچ دستمو شکستن اینطوری

بعد اون که رفتی بی خداحافظی
کار من سوز و گدازه اینطوری

نمیشه که خوب ببینمت بابا
با چِشی که نیمه بازه اینطوری

بعد اون شب که تو صحرا گم شدم 
دیگه خم شد قامتِ من اینطوری

یکی در میون نزد سیلی بهم 
ضربه زد به صورتِ من اینطوری

تو بگو کجای دنیا یه گُلو
میکَنَن از روی ساقه اینطوری

تو چه جوری افتادی از روی اسب 
افتادم من از رو ناقه اینطوری

تو کوچه پس کوچه های شهرِ شام
چکمه روی بالم افتاد اینطوری

یکی دید رمق نمونده تو پاهام
بی ادب منو هُلم داد اینطوری

تا خجالتم بدن زنای شام
هی به من اشاره کردن اینطوری

جلوی چشم عمو میون راه 
پیرهَنم رو پاره کردن اینطوری

وقتی توی تب می سوزم ای بابا
لرزه تو تنم میافته اینطوری

با ته نیزه یه جور منو زدن
سر و گردنم میافته اینطوری

کمرم شکسته از غصه بابا 
ریخته شد رو سرم آوار اینطوری

میدونی که بدتر از اینا چیه
هو شدم میون بازار اینطوری

همه سنگ از روی پشت بوم زدن
نازِ دخترو خریدن اینطوری

موهایی که عمه بافته بود برام
 زجر و حرمله کشیدن اینطوری