نمایش جزئیات

روضه و توسل به راوی دشت‌کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج‌ محمود کریمی

روضه و توسل به راوی دشت‌کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج‌ محمود کریمی

تمام عمر با گریه عجین بود
تمام عمر هرلحظه حزین بود

سِلاحش گریه بوده در نبردی
که در راهِ دفاع از جانِ دین بود

سبک‌تر از فرشته، بال می‌زد
پر پرواز او، اشک وزین بود

نشان مهربانی با ضعیفان
به روی شانه‌هایش چون نگین بود

دعاهایش برای اهل تقوا
همیشه اوّلین و آخرین بود

صحیفه، شرح الفت با خدا و
فرار از دست ابلیس لعین بود

امیرِ نَفْس، در بالاترین وجه
سرآمد بر تمام مؤمنین بود

غلامش إذن باران داشت وقتی
که او در عرش، سجّاده‌نشین بود

ملائک، مستمندان نگاهش
امام آسمان‌ها و زمین بود

قنوتش، وصلِ عرش و فرش می‌کرد
جهان در دست زین‌العابدین بود

چهل‌ سال آه، جانِ نازنینش
دچار زخم‌های سهمگین بود

شهیدِ زخم عاشوراست مولا
شهیدِ روضه‌ی باباست مولا

چهل‌سال است آقا داغ‌دار است
چهل‌سال است چَشمش بی‌قرار است

چهل‌سال است که تقویمِ این مرد
تمامِ فصل‌هایش بی‌بهار است

ستون آسمان و جانِ دنیا
ولی در تنگ‌نای روزگار است

پس از کرب‌وبلا و قتلگاهش
همیشه چَشم‌هایش اشکبار است

هنوز از هتک‌ حرمت در اسیری
دچار زخم‌های بی‌شمار است

عبورش از دلِ بازار، سخت است
چه رنجی در ضمیرش، یادگار است

*به امام سجاد گفتن آقا مختار خروج‌ کرده قتله ی کربلا رو داره میگیره به سزای عملشون میرسونه. فرمود: بگید ببینم از حرمله چه خبر؟ هرموقع او رو‌گرفتن به من اطلاع بدید ما از عزا دربیاییم...*

چهل‌سال است خود را می‌کشاند
شهید زنده‌ی چشم‌ِ انتظار است

گذشته سال‌ها امّا هنوزم
شبیه روز اوّل، داغ‌دار است

برایش آب و نان و خاک، روضه‌ است
همان‌گونه، حصیر و گوشواره است

اسیر کوفه‌ای شد که برایش
علی‌ کشتن به‌ نوعی افتخار است

ندیده تاکنون چَشمانِ غیرت
از این‌ها بانویی را در اسارت

*امام سجاد علیه السلام تو بازار تشریف میبردن دید یه قصابی میخواد گوسفندی رو ذبح‌کنه. به قصاب فرمود:بگید ببینم آیا به این‌حیوان آب دادین یا نه؟ آری آقاجان!رسم دین ماست شما یاد ما دادین. آری این ذبح سیراب شده .آقا شروع کرد ناله زدن.قصاب گفت آقا من حرف بدی زدم؟حضرت فرمود:نه! بابای غریبم‌ رو با لب تشنه شهید کردن...