حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم‌محرم ۱۴۰۲به نفس حاج محمد رضا طاهری

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم‌محرم ۱۴۰۲به نفس حاج محمد رضا طاهری

*گفت: بابا!...*
 
مبهم شده مانند تصویرتو تصویرم  
تو کُشته ی اشکی و من اشک است تقصیرم
 
*امام سجاد فرمود: هر لحظه اي كه يه دونه از اين زن و بچه گريه مي كردن، نانجيبا با تازيانه بر سرشون ميزدن...*
 
آسان گرفتی امتحان عشق را از من  
آغوش خود را باز کن، من سخت میگیرم
 
جز گیسوان سوخته شاهد نیاوردم  
من شمع دنیا آمدم پروانه میمیرم
 
من با تو آخرسر، سریک سفره مهمانم 
تو بوی نان ميدي و من از زندگی سیرم
 
*بابا! كجا بودي؟ چرا محاسنت سوخته؟ بابا! ببين موهاي منم سوخته...*
 
شانه به مویم میزنم اما گِره خورده 
با گیسوان سوخته هر روز درگیرم
 
مثل غروب کنج ویرانه پدرجان از  
دست بزرگ و کوچک این شهر دلگیرم
 
دیشب کسی خرما و نان آورد، رد کردم 
گفتم به او خیلی کتک خوردم دگر سیرم 
 
طی شد تمام کودکی هایم کنار شمر  
حالا سراغم آمدی حالا که من پیرم؟!
 
*شب هاي جمعه ابي عبدالله دوتا زائر قد خميده داره، فاطمه ي هجده ساله دست رقيه ي سه ساله رو گرفته، هر دوتاشون پير شدن، هردوتا موهاشون سفيد شده... بابا! من از اين شاكي هستم*

من گریه کردم جای من عمه کتک خورده 
خسته شدم از بس که اینجا دست و پا گیرم
 
هر جا سراغت را گرفتم زجر من را زد 
خوب است اینجایی سراغت را نمی‌گیرم 
 
من که گرفته گیسویم دست عوالم را 
موی مرا پیچیده دستش محضِ تأخیرم
 
*يه خورده دير اومدم، بابا! ديگه نميتونم راه برم، چندين ساعت مارو روي پا نگه داشتن... اجازه نميدادن حتي يه لحظه بشينيم...*
 
من آمدم پیش خودت راحت شدم بابا 
اما رباب آشفته شد هنگام تطهیرم
 
*آب ميريختن روي بدنِ سه ساله، از يه طرف رباب صدا ميزد: يا زهرا! از يه طرف زينب صدا ميزد: وا اُمُّا... زن غساله وقتي اومد بدنِ رقيه رو ديد، يه سئوال كرد، ما بين كتف اين سه ساله ديد يه كبوديِ عجيبي است، گفت: اين سياهي برا چيه؟ زينب سلام الله عليها يه ناله اي زد، فرمود: اون لحظه اي كه آب رو آزاد كردن اين بچه دويد كه آب بگيره، چنان شمر با كعب ني به اين بچه زد، روي زمين افتاد، اين جايِ اون روزِ...
اين روضه رو خود بي بي حضرت رقيه خونده:"  أبتاه! مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی ؟أبَتاه، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ؟" كي رگ هاي گلوت رو اينقدر نامرتب بريده؟  "مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ؟" بابا! كي محاسنت رو خوني كرده؟ يه وقت دست كشيد به لبهاي پاره پاره ي باباش، گفت: "يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياء”ای کاش من قبل از اینکه تو رو اینطوري ببینم چشام کور میشد... اي حسين!...*