حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام  اجرا شده به نفس حاج‌محمد رضا بذری

“السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ”

ای جان جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان، ادرکنی

ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدیِ صاحب الزمان ادرکنی

یا بن الحسن!...

تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن

خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هر کسی گفت از کَرَم، گفت از سَخا، گفتم حسن

یا کریم و یا ربِ وقت‌ِ مناجاتم شده
من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن

ناامیدِ کوچه ها کِی ناامیدم می کند؟
زود حل شد مشکل من‌ هر کجا گفتم حسن

نام او را می برم زهرا تفضّل می کند
تا بگیرد فاطمه دستِ مرا گفتم حسن
 
در شلوغیِ حرم ناله زدم ای بی حرم !
هر زمان رفتم‌ به پابوسِ رضا گفتم حسن

«امام زاده ی آبادی هم حرم دارد
ولی حسن برادرِ زینب هنوز بی حرم است»
 
کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن

*امشب اربعینت رو از امام حسن بگیر، بگو آقاجان! هنوز اربعین من ردیف نشده، من میخوام به نیت شما قدم بردارم، برا من بنویس، ان شاء الله یه روز هم بشه پای پیاده بریم حرمِ امام حسن، قربون اون آقایی برم که بیست و پنج بار پای پیاده سفرِ حج رفت، سه بار همه ی اموالش رو به فقرا داد...*

کربلایی ها همه ذکر حسین گفتند و من
با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن
 
فکر‌ کردم در بقیع ام، گوشه ای کِز کرده ام
بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن
 
کوچه های تنگ یک روزه حسن را پیر کرد
رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن

شاعر سید پوریا هاشمی

 

کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره‌ی بغضِ مادری که شکسته

حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟

آی کسی که سوال می‌کنی از من
تا به کنون دیده‌ای کتک بخورد زن؟!

پیش روی مادری که نورِ کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دستِ بزن داشت

*خودِ امام حسن در عالم رویا به عبدالزهرا اون روضه خون فرمود: دنبال تاریخ مرگِ من هستی؟ تاریخ مرگ من اون روزی است که من سیلی خوردنِ مادرم زهرا رو دیدم، من اون روز جون دادم...*

غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه

دست پلیدی به ظرفِ کوثرِ من خورد
بشکند آن دست که بر مادر من خورد

داغ زدند عاقبت دلِ پُرِ او را
با لگد انداختند چادر او را

آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش

کُشت مرا آهِ سینه سوزِ حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم

*صدا زد: حسین جان! هر وقت دیدی دستت رو محکم فشار دادم، بدون دیگه کارِ حسن تمام شده، ابی عبدالله کنار بستر امام حسن بود، عرق مرگ بر پیشانیِ امام حسن نشسته بود، یه وقت ابی عبدالله دید امام حسن دستش رو محکم گرفته، فهمید کار برادرش دیگه تمامه، اینجا بود که فرمود: غارت زده کسی نیست که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده منم که برادری مثل حسن رو از دست دادم...
فاخته فرزند معاویه ی ملعونه، میگه: یه وقت دیدم پدرم پشت هم هی میگه: " الله اکبر، الله اکبر..." گفتم: پدر چی شده؟ چه خبر شده؟ گفت: خبر رسیده حسن بن علی کشته شد... گفتم: پسرِ فاطمه جان داده تو تکبیر میگی؟ گفت: از امشب سَرِ راحت بر زمین میگذارم، خلاص شدم از دستِ حسن بن علی...
آی ناله دارا! اینجا یه جا بود فرزند زهرا جان داد، صدای تکبیر بلند شد، یه روزی هم سری کربلا به نیزه رفت صدای تکبیر بلند شد...

گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است

گرچه به تابوت تیر این همه خورده
پیرهنم را کسی به زور نبرده

آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دخترِ حیدر کجا، اراذل و اوباش؟!

کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند

شاعر سید پوریا هاشمی

 

*یه طبق خرما بود باید بین فقرا تقسیم میشد، پیغمبر به امام حسن  فرمود: پسرم! صدقه بر ما حرامه... از همون کودکی یاد امام حسن مجتبی دادن...
آره والله صدقه برا آل الله حرامه، اما یه چند روی است الان تو شام دارن برای این زن و بچه صدقه میارن، هی اُم کلثوم خرماهارو از دست این بچه ها بیرون میندازه، هی میگه:" إِنَّ الصَّدَقَة عَلَیْنَا حَرَام " صدقه بر ما حرامه، ای حسین!...