نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ جاماندگان اربعین حسینی اجرا شده به نفس حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل ویژهٔ جاماندگان اربعین حسینی اجرا شده به نفس حاج‌مهدی رسولی

شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست

بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست

غمیست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست

میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست

همیشه آن‌که نرفته‌است بی‌قرارتر است
همیشه آن‌که نرفته‌است، بی سعادت نیست

و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست

خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست

مثلاً الان تو راه کربلام
مثلاً تو نگام کردی
مثلاً تو صدام کردی
مثلاً توجدام کردی
مثلا الان نجفم
مثلاً دارم امین الله میخونم
مثلا قراره فردا راه بیفتم

مثلا زیربارون دارم میرم کربلا
کار ما کشید به مثلا، ارباب من...

اماخدا میدونه فردا قیامت کربلا رفته ها حسرت زیارت کربلا نرفته ها و زیارتِ نرفته ی خیلیا رو میخورن...
مثلا اون پیرزنه گوشه ی خونه تو روستا...همه عمرش به عشق کربلا گذشت... کربلا رو ندید از دنیا رفت....
میگفت: اون نوجوان ۱۵ ساله، روخاک جبهه افتاده بود، سرشو بغل گرفتم؛گفتم چته؟!
گفت: دیدی کربلا رو ندیدیم عمرمون تموم شد... یهو مابین این حرفا دیدم حالش،عوض شد یهو دیدم صدا زد: بلندم کن، بهت میگم بلندم کن...میگه تا سینه رو بالا آوردم، دستو گذاشت رو سینه صدا زد:السلام علیک یااباعبدالله... یه لبخند زد و شهید شد....
شب جامونده هاست...
سلام به اون نازدانه ای که اربعین جاش خالی بود کربلا...

شب اربعينِ... نیت زیارت کنید...
فردای قیامت میبینی نشستند؛صدا میزنن: سال فلان اربعین رفته ها بلند شن،یه عده بلند میشن ...یه عده میرن ؛تو نگاه میکنی ...همینجوری باحسرت نگاه میکنی، یهو  یکی میزنه پشت سرت ،آقا مگه باتو نیستم؟ 
با منی؟! آره،با توأم،  آقا من اون سال کربلا نشد برم... من نمیدونم اسمت این‌جا  هست بلند شو...اسم من؟!
تو لیست؟! مادرش فاطمه دم در بهشت وایساده... میگه اینا جاموندن... تا اینا نیان من نمیرم...
یکی در گوشت صدا میزنه...مادر بلند شو...
کامل الزیارات میفرماید..
صدیقه ی طاهره ، دیدی مرغ دانه رو چجوری از بین سنگ ریزه ها جدا میکنه... فرمود مادرم فاطمه فرداي قیامت اینجوری گریه کنای حسینشو جدا میکنه ...مادر صدات میزنه...

مثلا من کربلام، مثلا رسیدم حرمت خودت که میدونی عشقم این بود غروب، خسته، پای پرآبله، اون آخرای مسیر دیگه لنگان لنگان، کشون کشون،  آخرین عمود رو که رد میکردیم... چشمم می افتاد حرم قمر بنی هاشم... انگار ابالفضل پرچم گرفته برا استقبال اومده...