حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌مهدی سلحشور

روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفس حاج‌مهدی سلحشور

لاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ..

وابسته ام به نان و نوایت، هنوز هم
میمیرم عاشقانه، برایت هنوز هم

سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آرزوی، عبایت هنوز هم

دِعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عَجز و التماس به پایت هنوز هم

در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا 
می پیچد انعکاس صدایت هنوز هم

هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم

نَقّاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه هست صحن و سرایت هنوز هم

شُکر خدا که می شود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم 

محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم

با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم

از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم 

از تب زهرِ نفس گیر، تنت می لرزد
همچُنان مار گزیده، بدنت می لرزد

*وقتی حضرت به قصر مأمون رفت و با اون هیبت برگشت، به اباصلت فرمود اگه دیدی عبا روی سرم هست بدون کارِ من تمامه. اباصلت میگه دیدم آقا داره میاد عبا به سر کشیده، حال آقا خرابه، قربون حالت برم آقاجان، میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سرسفره نشستن حضرت دید اینها هیچکدوم لب به غذا نمیزنن فرمود: چرا غذا نمیخورن؟ عرضه داشتن آقاجان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم. حضرت با اون حالش برا اینکه غلامها غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهنش گذاشت. اما میگه دیدم لقمه پایین نرفته حضرت با پشت افتاد زمین مثل مارگزیده داره به خودش میپیچه...*

چه کنم ناله زِ دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!

رنگ در چهره نداری و رُخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده

شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پَر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی

*حضرت فرمود اباصلت، فرش های حجره رو جمع کن، بزار رو این خاکا جان بدم...*

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!

*غریبانه جان دادی تو اون لحظات آخر یاد کربلا بودی ،اما... اما...*

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

*سر‌ مبارک شما رو دامن جوادِ، داری پاهاتون رو به زمین میکشید، حتی این منظره رو هم خوب شد خواهرتون حضرت معصومه سلام الله علیها نبود و ندید...
 اما  حضرت زینب سلام الله علیها نگاه کرد دید سَرِ علی اکبر روی زانوی حسینِ...
 دید یه عده دارن کف میزنن یه عده دارن هلهله میکنن... یه وقت ابی عبدالله صدا زد: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درخیمه رسانید..*