نمایش جزئیات
زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد رضا طاهری
تا حالا دست امام حسن تودست مادر بود یه وقت دید مادر داره با دست دنبالِ امامحسن می گرده..انگار توی چشمای مادر سویی نیست...*
خونمون این طرفه کجا داری میری، برگرد مادرِ من
میافتی هی روی زمین، داره میسوز واست قلبِ حسن
باز میسوزه جگرم، هست آینه، حسرت من
کاش اون سیلی عدو میخورد تو صورتِ من
«وای مادر وای مادرم....»
هی داری دست میکشی
داری دنبال چی میگردی روی زمین؟
گوشواره ات دست منه
که شکسته با پاش این نامردِ لَعین
ای جونِ من به فدا، میره سیاهی چشات
داری می لرزی میگی، چیزی نگو به بابات
*ای کاش حضرت زهرا سلام الله همچین سفارشی نمی کرد. اگه کسی یه راز مگویی داشته باشه به کسی بگه یه مقدار سبکمیشه ..امامحسن به هیچ کس نتونست بگه نه به خواهر گفت، نه به بردار گفت، نه به بابا....میگن آدم خیلی حرفایی که با هیچ کس نمیتونه بزنه با همسرش میگه.. الهی بمیرم که همسرشم دشمنِ تو خونه اش...تنها اون لحظه ای امامحسن آروم شد که پاره های جگرش داخل تشت ریخت...
دور تا دور بستر رونگاه کرد عباس گریه می کنه، زینب گریه می کنه ،برادرها گریه می کنن...ام کلثوم گریه میکنه..به هیچ کدوم ایراد نگرفت. اما تا دید ابی عبدالله داره اشک می ریزه صدا زد.. حسینم! تو گریه نکن.."لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" حسین جان! این لحظه ی آخر تو کنارم هستی سرم رو دامنته... اما یه لحظه ای میرسه که هیچ کس کنارت نیست.کسی نیست سرت رو از رو خاک برداره....یا امام حسن! نه کسی نبود که سر رو از روی خاک برداره.. یه وقت زینب کبری نگاه کرد دید نانجیب داره رو سینه ی برادر میشینه....*