حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

شعر خوانی وتوسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده به نفس حاج مهدی سلحشور

شعر خوانی وتوسل ویژهٔ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر اجرا شده به نفس حاج مهدی سلحشور

جامعه دوزخی از مردم افراطی بود
حق، قربانی یک قوم خرافاتی بود

بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد

اشک، لالایی بی واژه ی مادرها بود
گور بی فاتحه، گهواره ی دخترها بود

ناگهان یک نفری غائله را بر هم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

آن که بر شانه ی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت

عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دو جهان فاطمه تشریف آورد

سیده، محترمه،ممتحنه، حنانه،
حانیه، عالمه ،اُمُّ النُجباء ریحانه

عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یمن قدمش نام زن آوازه گرفت

شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانه ی او چادر شوکت سر کرد

خواست تا خیرِ کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد

مادرانه به طرفداری احمد برخواست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید برخواست

جلوه ای کرد و دلیلِ زهقَ الباطل شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد

بی گمان بولهب  آن روز پر از واهمه بود
 دامنِ پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود

بنویسید که معصومه ی عصمت زهراست
سندِ محکم اثبات نبوت زهراست

دختری که لقب اُمّ ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

و خداوند اگر وَاعتَصِموا می گوید
از کرامات نخِ چادر او می گوید

سوره ی دهر چنین گفته به مدحی سخنی
تا ابد دهر نبیند به خود اینگونه زنی

نه فقط جلوه ی او سوره ی انسان آورد
چادرش یک شبه هفتاد مسلمان آورد

راه عرفان خداوند به او وابسته ست
جز در خانه ی زهرا، همه درها بسته ست

 زهد با دیدن او حس تفاخر دارد
غره العین نبی وصله به چادر دارد

همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند

فضه هم بود ولی باز خودش نان می پخت
نان برای دل بی تاب یتیمان می پخت

بارها خادمه اش گفت به لطفت شادم
من از آن روز که در بند توام آزادم

فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینه ی پیغمبر و مولا شده بود

غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابیطالب نیست

عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند

آفتاب از افق خانه ی شان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد

کار او عشق علی بود چه خیرالعملی
کیست خوشبخت ترین مرد جهان غیر علی

وقت آن شد بنویسید که حجت زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست

اولین شیعه ی بی تاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود

یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می گشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر می گشت

نسل زهرا و علی سلسله ی طوبی شد
میوه ی این شجره نایبةُ الزهرا شد

آسمان ها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند

زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبه ی دم به دمش وارث تیغ دو دم است

او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یک تنه فاتحه ی کاخ ستم را خوانده

تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری ها

یا علی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز

کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد
پسر فاطمه کافی ست که فرمان بدهد

همه از خاتمه ی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از نصر من الله شوند

باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود

ننگ بادا به ابوجهل به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گری آل سعود

سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را

پس چه شد دبدبه و کبکبه ی نادان ها
داغ شد بر دلشان داغی تابستان ها

چشم بد دور که این دشت پر از لاله شده ست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده ست

سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم 
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم

غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایه ی چادر او از سرمان کم نشده

بنویسید امید دل زهرا مهدی ست
چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست