حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مناجات و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژهٔ لیلة الرغائب اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد

مناجات و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژهٔ لیلة الرغائب اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد

امشب شب آمال ها و آرزوهاست
درگاه حق امشب پُر از با آبروهاست

امشب رغائب آمده ای چِشمِ گریان
لطف الهی بر همه گشته نمایان

 ای عاشقان امشب همه با هم نشینید
تا چهره ی آن یوسفِ زهرا ببینید

ای غایب از دیده بیا در جمعِ یاران
بنگر به سوز و حالِ این شب زنده داران

*آقای من!ماه عبادت و شب زنده داری رسیده اومدم با تو یه عهد و پیمانی ببندم ان شالله ماه رجبم با همه ی عمر و زندگیم فرق کنه ، شروع بندگی و اطاعت از خدا باشه...*

امشب شبِ جمعه،شبِ طاعات باشد
مانند قدراست و شب حاجات باشد

 درهای رحمت را گشودن
دلهای مردان الهی را ربودند

یا رب بحق فاطمه زهرای اطهر
بگذر ز جرم شیعیانت روز محشر

اولین شب جمعه ی ماه رجبه، از خدا اشک بخواه، حال بخواه، سوز بخواه
قیامت، مادر میاد وسط محشر، چادرش رو به سر می کنه.منادی صدا میزنه یا اهل محشر"غُضُّوا أبصارَكُم"..
امام باقر فرمود: ما اهل بیتم وقتی گرفتار میشدیم رو به قبله می گفتیم الهی بفاطمه...قیامت خود بی بی میاد ندا بلند میشه فاطمه ی من! حبیبه ی من! از منِ خدا یه چیزی بخواه، خدا داره ناز زهرا رو می خره، فاطمه بیا وارد بهشت شو،اگه حاجتی داری بگو من روا کنم..
فاطمه میخواد لب به سخن باز کنه ..اول خواسته ی فاطمه چیه؟میگه بذار برم وسط محشرگنهکارای امتم رو جدا کنم، میاد عینِ کبوتری که از زمین دونه جدا میکنه  دونه دونه گنهکارای امتش رو جدا میکنه..*

«به لبش خنده ی عفو و
به سرش تاج شفاعت»

*دوباره ندا میرسه فاطمه ی من!،حبیبه ی من!بازم از ما چیزی بخواه،حاجتی، خواسته ای... ببین قیامتو فاطمه چه جوری دوباره قیامت میکنه، بی بی میاد وسط قیامت میگه خدایا! همه منتظرن، مات و متحیر، فاطمه چه خواسته ای از محضر خدا داره. صدا بلند میکنه، خدایا دلم برا حسینم تنگ شده، میخوام یبار دیگه حسینم رو ببینم ندا بلند میشه فاطمه!طاقت داری حسینت رو نشانت بدم؟ یه اشاره میکنن گوشه ی قیامت و محشر،یه نگاه میکنه ، حسینش با بدن بی سر، پاره پاره و زخمی و غرق خون، یه ضجه ای میزنه صدا بلند میشه بُنیّ....همه بگیدحسین....

تو محشر را کنی یکباره محشر
حسین آید حضورت لیک بی سر

تو می آیی و، چَشمت پر زِ الماس
به روی دست داری دستِ عباس