حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

مدح و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید مجید بنی فاطمه

مدح و توسل به امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید مجید بنی فاطمه

تو را تا دیده ام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا از خود رها دیدم

تو را در سجده ی باران و بر سجاده ی صحرا
به هنگام قنوت برگ ها در ربنّا دیدم

تو در هفت آسمان سِیر و سفر می‌کردی اما من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم

کنار حِجر اسماعیل در سرچشمه ی زمزم
صفا و مَروه را گِرد تو در سعی و صفا دیدم

تو را دیدم که میچرخی گِرد خانه ات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم

تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه قبله ی اهل وِلا دیدم

تو را فرمانبَرِ یا ایُّها المُدَّثِّر از اوّل
تو را السابقون السابقون از ابتدا دیدم

تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشق ترین دلداده ی قالوا بَلی دیدم

تو افکندی حجاب از روی کرَّمنا بنی آدم
که سیمای تو را آیینه ی ایزد نما دیدم

تو آدم را فراخواندی به عِلم اعلمُ الاَسماء
تو را در کشتی نوح پیمبر، ناخدا دیدم

اگر اعجاز موسایی عصا بود و یَدِ بَیضاء
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم

نه تنها از تو شد عیسی، مسیحا دم
که از اول تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم

سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین بخشی
تو را روحِ قناعت، اسوه ی فقر و غِنا دیدم

زدی خود را به آب و آتش ای شمسِ جهان آرا
تو را پروانه ی پیغمبر از غارِ حَرا دیدم

به جولانگاه احزاب و نبرد و خندق و خیبر 
به دستت تیغِ لاسَیف و به شَانت لافَتی دیدم

به یک ضربت که در خندق زدی در برقِ شمشیرت 
جهانی را به لب اهلاً و سهلاً مرحبا دیدم

تلاوت کردی آیات برائت را به زیبایی
تو را خورشیدِ بامِ مکّه در اُمُّ القُری دیدم

تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بی نهایت تا کجا در ناکجا دیدم

چه میدیدم خدا را روزِ فتحِ مکّه با حیرت
خلیل بت شکن را روی دوشِ مصطفی دیدم

وَ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ را که میخواندم 
تو را در لَیلَةُ المعراج با بدرُالدُّجی دیدم

سراغ آیه ی الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ رفتم
تمام آیه را وصف علیِ مرتضی دیدم

شُکوه و عزّت و هستی، کمال عشق و سرمستی
چه گویم من که روی دست پیغمبر چه ها دیدم

تو را در سایه ی باغِ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ
شکوفا یافتم مصداقِ مصباحُ الهدی دیدم

گُل روی تو در سَبِّح إِسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
تجسم کردم آری تا جمالِ کبریا دیدم

تو را در سوره ی حامیم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
تو را در آیه ی تطهیر و در قُل اِنَّما دیدم

تو را در نونِ الرَّحمان و عین عَلَّم القرآن
تو را در یای یاسین ترجمان طا و ها دیدم

تو را در قُلْ کَفی بِاللّه در وَالتّینُ وَالزَّیتون
تو را در لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى دیدم

نه تنها هست اوجِ رَأفتت در قافِ وَالقرآن
تو را در سوره ی والشّمسُ والطّور و ضُحی دیدم

تو را با چهره ی پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنارِ زاغه های شهر کوفه بارها دیدم

نوازش از تو می‌دیدند فرزندانِ شاهد هم
تو را با گوهرِ اشک یتیمان آشِنا دیدم

به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سوره ی انسان و متنِ هَلْ أَتَی دیدم

چه می‌دیدم خدا را در سکوتِ محضِ نخلستان
تو را در نیمه شب در گریه های بی صدا دیدم

شبی که شمعِ بیت المال را خاموش می‌کردی 
تو را با بی ریایی خفته روی بوریا دیدم

تو رازِ غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی 
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم

تو را پشت درِ آتش زده با زُهرَةُ الزَّهرا 
صبور و مهربان در تیرِ باران بلا دیدم

اگر نامردمان دست تو را بستند آنها هم
اسیر پنجه ی تقدیر در تبَّت یدا دیدم

چه می‌دیدم در اِیوان نجف در کوفه در محرابِ مسجد هم 
شهادتنامه ی فُزْتُ وَ ربِّ الکعبه را دیدم

کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد 
که در آیینه ی آیین تو مِهر و وفا دیدم