روضه توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_اول رمضان١٤٠١به نفسِ حاج حميد عسكري

جنت که خود به نام شبستان فاطمه‌ست
 سجاده‌ای به گوشه ي ایوان فاطمه‌ست

بال فرشتگان خدا غرق حسرتِ
خاکِ گلیم حجره طفلان فاطمه‌ست 

نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش ز نمکدان فاطمه‌ست

* پيغمبر فرمود: سلمان! دخترم فاطمه سواره وارد محشر ميشود، صدا مياد:"غُضُّوا أبصارَكُم" چشاتون رو پايين بندازيد، فاطمه ميخواد وارد بشه، حتي انبياء الهي چشماشون رو پايين ميندازن، بي بي وارد محشر ميشن، خواسته هايي دارن، مي فرمايند: خدايا! توي دنيا كه قدر من رو ندونستن، اينجا دلم ميخواد شناخته بشم، دَم دروازه جهنم يه نگاه ميكنن روي پيشونه ي بعضي ها نوشته"هذا مؤمن"  روي پيشوني عده اي نوشته:" هذا كافر" اما دسته سوم اي هم هست كه روي پيشونيشون نوشته" هذا مُحب" خانوم مي بينن عده اي از اينا رو  كشون كشون دارن ميبرن سمت جهنم، اينجا بي بي خطاب به خداوند سخني ميگه: ميگه مگه اسم من رو فاطمه نذاشتيد؟ مگه به من وعده نداديد دوستان من رو از آتيش جهنم نجات بديد؟ ندا ميآد: آري! نجاتشون ميدم... تا قدر منزلت تو رو بدونن... اين خانوم پَرِ چادرش هم قدر و منزلت داره، شفاعت ميكنه، كدوم چادر؟ شايد همون چادري باشه كه توي كوچه ها لگدش كردن...
عالمي بسوزه برا اون مادري كه توي خونه، پشت در صدا زد: فضه بيا كمكم كن، تا فضه اومد صدا زد: خانوم جان! حالِ بچه تون چطوره؟ فرمود: فضه! بخدا بچه ام رو كشتن... اينجا يه بچه رو كشتن يه جايي هم كربلا، اما دلا بسوزه براي طفل شيرخواره رباب..*

گريه نكن ايشاءالله بارون ميباره
گريه نكن عموت ميره آب ميآره
 
* تا حسين بچه اش رو روي دست گرفت، عمر سعد ملعون صدا زد: حرمله مگه سفيدي گلوي بچه رو نمي بيني؟ يا حسين!...*