حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم‌اهل بیت امام‌حسن‌ مجتبی علیه السلام اجرا شده شب شانزدهم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به کریم‌اهل بیت امام‌حسن‌ مجتبی علیه السلام اجرا شده شب شانزدهم  رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

اگر ربنا ربنا کردم

سحرها خدا را صدا کردم


خودم را بر این سفره جا کردم
در این پانزده شب دعا کردم

خدایا! به چشمان مستِ حسن
بده دست من را به دست حسن

من امشب برآنم که مثل قدیم
دلم را ببندم به راه نسیم

دراین ماه با یا علی یا عظیم
بیفتم به دست و به پای کریم

کریمِ کریمانِ عالم حسن
عزیزم! دردت به جانم حسن

حسن اسم اعظم حسن کلِّ دین
حسن حق مطلق حسن بی قرین
حسن کیست؟ گردن زن ناکثین

به حلم حسن دشمن اقرار کرد
معاویه را صلح او خوار کرد

منی که شدم مبتلای حسین
زمین خورده ام پیش پای حسین

شدم وقف دولت سرای حسین
چه بهتر که محض رضای حسین

به پا خیزم و باز طوفان کنم
دوباره حسن جان حسن جان کنم

حسینی که سرها کف پای اوست
امیری حسن روی لبهای اوست

برو طوس صحن رضا را ببین
نجف باش و ایوان طلا را ببین

شلوغیه کرب و بلا را ببین
خودت غربتِ مجتبی را ببین

دمِ گنبد شاه عبدُالعظیم
بگو یا حسن ای غریب کریم

به زودی همه چشمه ها جاری است
بقیع حسن پر ز معماری است

و هر نوکری گرم یک کاری است
تمام ضریحش طلا کاری است

براین غصه با عشق حاکم شویم
همه وارد صحنِ قاسم شویم

*حالا نشستیم تو حرمش،حرمو ساختیم شبها تو حرمش میخوایم چیکار کنیم میخوایم دورهم جمع بشیم، میخوایم سوال کنیم فکر کنیم، به چی فکر کنیم..؟*

به این فکر کردی چرا شد سفید
مویی که بر آن شانه زهرا کشید

غمی که حسن دید را کس ندید
حسن در همان کوچه ها شد شهید

اگر صبر او حرف هر منبریست
بدانید مردم حسن مادریست

او‌کوچده دیمه بیر آیری گلن گدن واردی
خانمه سیلی دَیَنده فقط حسن واریدی

*علامه ی حسن زاده اینجور روضه میخوندن
میگفتن:خانما اگه میخوان برن بیرون پسر بچه دارن دستش رو بگیرن با خودشون ببرن..پسر بچه هرچقدرم کوچیک باشه برا مادر امنیته.. خانم فاطمه به ما این و یاد داده هرجا میرفتن دست امام‌حسن رو‌می گرفتن و با خودشون می بردن..کار بچه همین بود..می فرمود: بچه ها پاشید میرم کوه احد..میرم بقیع گریه کنم ..
یه روزم‌ خانم داشت می رفت دست  امام‌حسن رو‌گرفته بود..اما برگشتنی امام‌حسن دست مادر و گرفته بود...*
 
مرا ای کاش مادر جان از آن کوچه نمیبردی
من آن ظالم نمیدیدم تو هم سیلی نمیخوردی