نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب هجدهم رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب هجدهم  رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی

سیدی  بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند

مادرت صدیقه اطهر صدایت می‌زند

چهارده قرن است که از قلب مزاری گم شده 

پهلوی بشکسته مادر صدایت می‌زند

جدمظلومت علی سربرده درآغوش چاه
بادل خونین وچشم تر صدایت می‌زند

تیـــرباران پیکــر مجـــروح عمّـوی تو حسن
از کنــار قبــر پیغمبــر صدایـت می‌زنـد

قبــــر ثـــارالله را بنگــر کـــه از پــایین پـا
جسـم صـد چـاک علی‌اکـبر صدایت می‌زند

برفـراز دست خونینِ «حسین بن علی»
حلق خونین علی‌اصغرصدایت می‌زند

قــامت خــم گشتــۀ جـدت کنـار علقمه
بــازوی عبـاس نـام‌آور صدایت می‌زند

*علی ابن مهزیار میگفت اون چند روزی که خیمه آقا صاحب الزمان بودم میدیدم به بعضی از نامه ها رسیدگی میکنن ولی بعضی از نامه ها رو میگیرن دستشون رو چشمشون میذارن و میبوسن..عرضه داشتم آقاجان ! فرق این‌ نامه ها با اون یکیا چیه؟ فرمود: این نامه ها به واسطه ی عموم عباس به ما میرسه...*

*یه زن عرب وارد حرم عباس شد یه بچه شیر خواره رو گذاشت رو‌ زمین ..گفت عباس!من تو بازار یه کم خرید دارم میرم برمیگردم یا این بچه مرده دفنش میکنم یا زنده است میبرم‌ خونه ..خانما اومدن‌ دور و برش گفتن‌ بچه شیره خواره رو‌ چرا گذاشتی داری میری؟ گفت سپردم به خودش..گفتن آخه مادری کجا داری میری؟..سرش رو انداخت پایین رفت. خانمایی که تو‌حرم بودن بچه رو گرفتن بغلشون..بچه‌ نه گریه می کنه..نه صداش در میاد ..انگار که  بچه مرده بی رمقه بی رمق...ساعتی نگذشت دیدن خانم‌ برگشت ،بچه رو از دست خانمها گرفت چادرش رو‌کشید روسرش..یه دفعه از جاش بلند شد گفت خونه ات آباد...خونه ات آباد..خانمها پرسیدن چی شده؟ گفت بچه ام‌ چند روزی بود شیر نمی خورد دکترا گفتن شیر نخوره می میره..رفتم‌ اومدم‌ بچه ام شیر میخوره..جان دوباره گرفته...*

ای مشک! 
من وعدهٔ آب تو به اصغر دادم
یک‌جرعه برای او‌ نگه دارید ..

*نمیدونم‌ تیر به مشک‌ خورد یا به قلب رباب
مشک افتادنی رباب خونه خراب شد... *