نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ هشت شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی

روضه و توسل ویژهٔ هشت شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی

مدینه شهر نبی تربت چهار امام
به نقطه نقطه‌ی خاکت زِ ما سلام، سلام

اگر چه ساکت و آرام می‌رسی به نظر 
دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام، آرام

دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی
سلام بر تو که آرامگاه زهرایی

شرار غم ز وجودم زبانه می‌گیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه می‌گیرد

نه آرزوی بهشتم بود، نه شوق وطن
دلم به یاد مدینه بهانه می‏‌گیرد 

ز هر نشانه گذر کرده، با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بی‌نشانه می‏‌گیرد

سلام باد به شهری که نام روح افزاش
به هر دلی که شکسته‌ست، خانه می‏‌گیرد

مدینه آنچه که می‏‌پرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو

بقیع، منبر و محراب یا حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو

از آن ز دیده ی ما، در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتابِ مدفن او 

*سلام به اون‌ خانمی که یه چند مدت بعد رسالت به دنیا اومد. سلام به اون‌ خانمی که یه چند ماه بعد رسالتم از دنیا رفت ..یعنی سلام بر اون‌ خانمی که کانّه رسالت باید قرین او باشه یعنی رسالت بدون فاطمه رسالت نیست.. گفتیم چندماه، باور کنید این چندماه هم‌ موند کارای ولایت رو راست و ریست کنه بره ..اگه این چند ماه هم بعد بابا زنده موند..فقط برا دل علی موند..*

مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟

مدینه، شب که علی بُرد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بیگناه، چه گفت؟

مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده، علی در جوابِ آه چه گفت؟!

مدینه، شرح غم تو، که نیست خاتمه‏‌اش
بسوز، هم به علی، هم برای فاطمه‌‏اش

الهی کم نشه سایه‌ات از سرم
الهی برات بسازم یه حرم 

با کبوترا به دورش بپرم 
ای مادر کَرَم، بی‌بیِ بی‌حرم

شب روضه‌ات شب معراج منه
جبرئیل به سینه و سر میزنه
بانی روضه حسین و حسنه

وسط روضه و هر سینه‌زنیم
تا می‌گم حُبُ الحُسین أجِنّنی
برمی‌گردی و نگاهم می‌کنی

مادرم چند روز که مسافره
مثل یه پرستوی مهاجره
بارشو بسته دیگه می‌خواد بره

مادر ما از بابا رو می‌گیره
زیر چادر دست به پهلو می‌گیره

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
تا در این خانه گل خنده‌ی زهرایم بود

سیلی آن روز به رویش چه غریبانه زدند‎
آتش آن بود که بر خرمن پروانه زدند‎

فاطمه در وسط شعله تقلّا می‌کرد
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

 

و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
 نامرد با پا به در زد

 و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ
 به نیت قتل پسر زد

*صدای مادر داره میاد.. عزیزم! نترسیا، جان‌ِ مادر! من مراقبتم..مادر! غم به دلت راه ندیا..مادر من محکم ایستادم توأم محکم بایست مادر..بابا  غیر ما کسی نداره..*

*یه مادریم تا صدا زد رباب داره میاد بگو‌ یه ذره صبر کنه الان بر می گردم. بدو بدو‌ اومد تو‌خیمه بچه رو بغل گرفت. علی پسرم! عجله کن، بابا داره میره ..علی جان! نفس مادر! از صب هرکی رفته میدون‌ عموت عباس بهش گفته چه‌جوری بجنگه.قاسم داره میدان عَنان اسب تو‌دستای عباسه .. میگه عمو حواست رو بده به من ..جانم عمو! قاسمم! اون نیزه دارا رو‌میبینی؟بله عموجان! قاسمم نزدیک اونا نشو.. عزیز دلم قلب لشگر و‌ میبنی؟بله عمو.. عزی م زدی تو‌ دل لشگر زودی برگردیا دوره ات می کنن..چشم عمو..حالا پاها رو محکم‌ و زین بگیر ببینم..  شمشیرتو‌ محکم‌ بگیر. برو‌ "لا حول ولا قوة الا بالله"صدا زد.. مادر! عموتم رفت علقمه دیگه نیومد.. حالا رباب بهت میگه داری میری میدون‌ چه جوری برو. بچه رو‌ آورد بالا نگاه بچه و مادر به هم‌ گره خورده صدا زد پسر علی داری میدون..اما عزیزم..!*

از های و هلهله گلم‌ نترسیا
از تیرِ حرمله گلم‌ نترسیا

*ذلیل بشه حرمله که من و خجالت داد..
 زد بدم زد نانجیب..*

الهی خدا تحقیرت کنه 
تو داغ بچه هات پیرت کنه

یه جوری زدی زمین‌ گیرم‌ کنی 
 الهی خدا زمین‌ گیرت کنه

چه لقمه ای خوردی
 که بچه میزنی نامرد

چوللرده آهولر مَلر ای صود امر آهو سنه
دریا قوتارمازدی اگر وئرسیدی دشمن سو‌ سنه

«لالای علی لالای علی..»

سلام من به علی و به صبر وحلمش
 سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش