نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی

گرفته خون چشِ، برادرِ حسین
بال و پر حسین، دلاورِ حسین

غریبی حسین و امشب ببین
اَمون میدن به شیر اُمُ البنین

*فرمود: من امان داشته باشم پسر فاطمه امان نداشته باشه..من یه سر موی حسین رو به همه ی عالم نمیدم..*

دلم گرفته که، بهش اَمون میدن
فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن

دلش گرفته که، بهش اَمون میدن
فرشته ها دارن، تو خیمه جون میدن

میگن دیگه نباش کنارِ حسین
بری کنار تمومه کارِ حسین

بکش کنار تموم شه کار حسین

میگن عباس...
*چه دلاوری هستی،تو فارسی،یکه تازی 
چیه فرمانده اینطوری همش دست به سینه ایستادی مثل نوکرا...*

میگن تو اونطرف، همیشه سر به زیر
تو این همه سپاه، بیا بشو امیر

*چه فایده داره کنار حسین...*

تو خیمه شما که قحطِ آب
ولی ماها اَسبامونم سیرابه

غضب تو چشمای، برادر حسین
میگه که زندگیم، فدا سرِ حسین

*میدونین اینجا چه خبره؟..*

من اومدم براش بمیرم فردا
دامن زهرا رو بگیرم فردا

فردا یه امان نامه ای نشونتون بدم
فردا شد فردا شد فردا شد..

قیامتی شده، کنار علقمه
فاطمه اومده، برید کنار همه

*دست ندارم جلو پات بلند شم خانوم جان!
آب ندارم جلو پات بپاشم خانوم جان!
چادرت خاکی شده..من پسر ام البنینم، فاطمه اومده بالا سرم..*

قیامتی شده، کنار علقمه
مادرم اومده، برید کنار همه

*آقا دلشورت برا چیه...*

الهی عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوهات نگیره مادر
ای وای...

شرمندمو از شرم، خونی شده اشکم
مادر حلالم کن، که پاره شد مشکم

*این خجالتو کجا ببرم؟*

*چیشده ؟تو که تلاشتو کردی...*

آخه کشته منو خجالت از شیرخواره
فکر طناب و خواهرِ آواره

آخه کشته منو خجالت از شیرخواره
فکر طناب و بچه و گوشواره

حالا که اومدی، مادر قد کمون
حسین داره میاد، یِکَم دیگه بمون

باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته

یه جمله روضه شد، روضهٔ مو به مو
دست رو شونه‌ام بذار، یه یا علی بگو

رو گونه جای دست اون بی‌دین بود۲
بِشکنه دستش چقدر سنگین بود

*از این دستا زیاد شدتا دیدن سر عباس بالای نیزست اینقده دست بالا رفت سه ساله دیگه چشماش جایی رو ندید
ای وای حسین..*

خونمون اینطرفه کجا میری بیا بیا
چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا

دیگه داریم میرسیم اینقده رو خاکا نشین
بذا تا گوشواره اتو جمع کنم از روی زمین

فضه داره با ناله هاش آتیش به جونم میزنه
هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه

قُنفُذ از راه...
همان لحظه که آمد میزد
تازه میکرد نفس را و مجدد میزد