نمایش جزئیات

مدح و توسل ویژهٔ دهه کرامت و ولادت امام رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ سیدمهدی حسین

مدح و توسل ویژهٔ دهه کرامت و ولادت امام رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ سیدمهدی حسین

علی یعنی: بهشتی با بهار و باغ و بارانش 
علی یعنی: زمین با عطر گل  های فراوانش
 
علی یعنی: تبسم هایِ شرقیِ هزارانش 
علی یعنی: جهان‌درگوشه‌ای‌درخاکِ ایوانش

«علی یعنی:علی یعنی به قربانش،به قربانش » 

علیٌ حُبُهُ جنّه، قَسیمُ النّار یعنی او 
امامَ الانسِ و الجِنّه، هزاران بار یعنی او 

وصیُ‌ المصطفی تکرار‌ در تکرار یعنی او 
فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او
 
«چه گویم شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش »

ببینید این‌ مُطَهر در مُطَهر در مُطَهر را 
تمام دلخوشیِ خانه‌ی موسی ابن جعفر را 

علی یعنی: تَپِش یعنی نَفَس، زهرای اطهر را 
علی یعنی: رضا یعنی جگر حتی پیمبر را 
علی یعنی: مدینه، مکه قربان خراسانش

دوباره رو به ایوانت کند امین الله های ما 
سلامُ الله های ما نگاه و آه های ما 

به درهای حرم خورده گِرِه گَر راه‌های ما 
 سرسال است‌ دور تو بگردد ماه های ما 

«خداوندا سلامش‌ گُل یک ایران است وسلطانش»

پشیمان می‌شود هر کس ننوشد جام سلطانی 
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی 

امام‌ رضا‌ بگردان‌ جام‌ چشمت‌ را که عالم را بگردانی 
سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی
 
فدایِ جذبه‌ی چشمی که سلطان‌ شد سلیمانش
علی یعنی: علی، یعنی به قربانش به قربانش 

چُنان نوری که خود را این همه پروانه گم کرده 
که هر زائر که می بینی دلِ دیوانه گم کرده 

چُنان مجذوب اینجایم که مستی خانه گم کرده 
کنارِ آب سقاخانه ات پیمانه گم کرده 

«شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش»
 
هنوز عِطر تو از شب های نیشابور می آید 
هنوز‌ از این ضریح نُقره باره خوشهٔ انگور می‌آید

هنوز از کفش های زائرانت نور می آید 
هنوز آن روستایی از مسیرِ دور می اید 

«دوباره پا برهنه ساده آمد پیش جانانش»

تو عیدی، رو به سوی تو نماز عید می خوانیم 
زیارتنامه را در خانه ی خورشید می خوانیم 

تو را ما با قنوت عشق با امید می خوانیم 
خیال ماست راحت تا که بی‌تردیدمی‌خوانیم 

«که‌ پیش‌ از‌ عرض‌حاجت ،حاجتم‌ را‌ داده‌  دستانش» 

همیشه دیده ام اینجا مریضی که شفایش دید 
 زنی  بر روی سجاده براتِ کربلایش
اینجا مریضی که شفایش دید زنی 

کنار بچه ای معلول مردی‌گریه هایش دید 
هنوز اشکش‌به‌چَشمش‌که پسر را روی پایش دید
 
منو دار الشفایی که نگفته نه به مهمانش 
بیا اردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را 
کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ رو سیاهی را 

قبول از ما کن امشب این نماز اشتباهی را 
کمی خرجِ دلِ ما کن نگاهِ گاه‌گاهی را 
نگاهی نه به من، برمادرم بر دستِ لرزانش 
 
تویی تنها که می‌فهمی سلام آخری ها را 
تویی که دوست‌می‌داری‌ دعایِ آذری ها را 

کنار کفشداری ها مَقامِ پادری ها را 
به جانِ مادرت تحویل گیر این مادری‌ها را 

فقط دستم به دامانت،فقط دستم به دامانش

شبِ جمعه حرم بودم کمی در پشتِ در خواندم 
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم 
شنیدم مادرت‌ رفته که از داغ پسر خواندم 

دو خط از روضه‌ی اکبر کنارت مختصر خواندم  
چه بدسرنیزه ها کرده پریشانش پریشانش 


فقط شمشیر می آمد فقط تکبیر می آمد
به بالا نیزه می‌رفت و به پایین تیر می‌آمد

به رویِ اِرباً‌ اِربایی صدایی پیر می آمد
خدایا! عمه از خیمه اگر که دیر می آمد
 
پدر جان داده بود از غم همان جا با علی جانش 
چه بد سرنیزه ها کرده پریشانش پریشانش 

ای علی جان خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
 
این بیابان جای خوابِ ناز نیست 
ایمِن از صیاد تیرانداز نیست
 
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله 
یا بابَ نجاتِ المُذنبین»