نمایش جزئیات

روضه و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی

روضه و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی

"صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ."

درود خدا بر تو ای ابالحسن..درود خدا بر روح تو ..درود خدا بر بدنت..مولا جانم صبر کردی..و تو را سکوت ..خدا بکشه کسانی رو که تو رو با دست و زبانشون کشتن...*

کوثر اشک من از ساغَر و پیمانه‌ی توست
دلِ آتش زده‌ام شمعِ عزا‌خانه‌ی توست

جگرِ سوخته، خاکسترِ پروانه‌ی توست
شعله‌های دلم از آهِ غریبانه‌ی توست

ای تو را به قدم زائر کویت گلِ من
وِی خراسان تو تا صبح قیامت دل من

درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب
بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب
 
بی تولای تو دل را نه قرار و نه شکیب
تو غریب‌ الغُرَبایی و همه خلق، غریب
 
نه خراسان که سماوات و زمین، حائر توست
دور و نزدیک ندارد دل ما زائر توست

ای قبولِ غمِ تو گریه‌ی ناقابل ما
آتش عشقِ تو در روز جزا حاصل ما

مایه از خاک خراسانِ تو دارد گِل ما
ما نبودیم که می‌سوخت به یادت دل ما

سال‌ها آتش غم، شمع‌صفت آبت کرد
زخم در سینه، شراری شد و بی‌تابت کرد
 
تو به خِلقت پدری و تو به زهرا پسری
مثل جد و پدرت از همه مظلوم‌تری

تو جگرپاره‌ی پیغمبر و پاره‌جگری
بلکه بی‌تاب‌تر از بِسمِل بی‌بال و پری

*میان حجره افتاده بوداز این پهلو به آن پهلو می‌غلتید..*

میزبان تو شده ای جان جهان قاتل تو
کس ندانست ندانست چه شد با دل تو

تو که سر تا به قدم، آینه‌ی توحیدی
به چه تقصیر چو بِسمل به زمین غلتیدی

مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی
همچنان مارگزیده به خودت پیچیدی

که گمان داشت که با آن غمِ پیوسته‌ی تو
قتلگاه تو شود حجره‌ی دربسته‌ی تو

بابی انت و امی که چه آمد به‌ سرت
داغ معصومه‌ی مظلومه به جان زد شررت

تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت
بس که بر شمس رُخَت ریخت ستاره، قمرت

شرر آه برآمد ز نهادت مولا
صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا

*اباصلت میگه دیدم جوانی وارد حجره شد
من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدی فرمود: اون خدایی که به چشم‌ به‌ هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد از درِ بسته وارد کرد..اومد نشست سر بابا رو به دامن گرفت. ردای امامت رو تحویل گرفت 
پدر رو دامن پسر جان داد...یابن‌الحسن..!*

طایر روح، غریبانه پرید از بدنت
قاتلت اشک‌فشان بود به تشییع تنت

خبر از غربتِ تن داشت فقط پیروهنت
کرد با خون جگر دست جوادت کفنت

چوبِ تابوت تو بر شانه‌ی جانِ همه بود
جای معصومه‌ی تو اشک‌فشان، فاطمه بود

«یا امام رضا بمیرم برا غربتت..»

بانوان چشم ز مهریه‌ی خود پوشیدند
دور تابوت تو  پروانه‌ صفت گردیدند

اشک‌ها بود که بر غربت تو باریدند
لاله از خونِ جگر بر سر راهت چیدند 

مردها مثل زنان شیونشان برپا بود
دور تابوت تو ذکر همه، یا زهرا بود

ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم
کاش می‌سوخت فلک از شررِ فریادم

کاش می‌داد غمِ شامِ بلا بر بادم
یادِ خاکستر و سنگ لب بام افتادم

پای تابوتِ رضا چنگ و نی و دف نزدند
همه سیلی زده بر صورت خود کف نزدند

«حسین.. حسین..»

دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند
لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند

دور تابوت تو ناله ز دله تنگ زدند
اما دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند

تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد
اشک میثم به تو و جد غریبت ریزد

*آنقدر گل آوردن رو بدن امام رضا ریختن
می‌خواستن بدنو بردارن گل‌ها رو عقب زدن
حسینیا..اما کربلا زینب کبری اومد گودی قتلگاه نیزه شکسته‌ها رو عقب زد، سنگا رو برداشت..*
حسین.. حسین..

*خیره خیره به نازنین بدن برادر نگاه می‌کرد
صدا می‌زد: آیا تو برادر منی؟!...حسین..*

«صلی الله علیک یا اباعبدلله»