نمایش جزئیات
بر پا دوباره روضه ی غم پروری شده
بر پا دوباره روضه ی غم پروری شده
غم مونس شب سفر خواهری شده
با نفس های آخر عمرش
اشكای غربت روی پلكاشه
خاطرات غم پیش چشماشه
پیرهن خونین بین دستاشه
از یك قفس مثل كبوتر
پر می كشه پیش برادر
واویلتا از دل زینب
می سوزه هر نفس به خدا
مونده در یادش آه بی حاصل
اشك گودال خنده ی قاتل
شعله ی جونش ناله ی مادر
بوسه زد جای بوسه ی خنجر
با روضه ی آخر مادر
پر می كشه پیش برادر
واویلتا از دل زینب
از رنج و غصه های فراوون بین راه
چیزی نمونده از شب زینب به غیر آه
بین شهر غم شد چه غوغایی
خواهر خورشید شد تماشایی
پیش چشمی كه غرق الماسه
بر سر نیزه رأس عباسه
با اشكای نم نم آخر
پر می كشه پیش برادر
واویلتا از دل زینب