نمایش جزئیات

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید امیر حسینی

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شبِ اول محرم۱۴۰۲ به نفسِ  سید امیر حسینی

نمی دانم کجایی ای که از بیراهه می‌آیی؟ 
همین اندازه میدانم که با شش ماهه می‌آیی 

همین اندازه میدانم جدا از چاره ات کردند 
چرا از خانه ی زهرا چنین آواره ات کردند 

سر دارالاماره جانِ تو جانی ندارم که 
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم 

بگو تا کوفه ی مولا کُش ناخوش نمی آیی 
سوی مردم  نامرد مهمان کُش نمی آیی 

اگر چه کوچه کوچه گریه ها بر خواهرت کردم 
ولی امروز چندین بار یاد مادرت کردم 

همین که ریختن از در به راه شعله ور رفتم 
اگر چه طوعه بود اما خودم در پشت در رفتم 

*یه بار یه زن تو‌ مدینه رفت پشت در..برا هممون بسه..تا صدا هانم رو شنید اومد برگردها یه دفعه یاد کینه هاش از آقا علی مرتضی افتاد..یه جوری با لگد به در زد صدای مادرمون بلند شد.. "یا ابتاه"..
پهلوون عالم رو دستش میزد میگفت:..*

«این غم کجا برم که تو را مردها زدند »

نه شعله خاک هم بر چادرش نخورد آقا 
خدا را شکر در کوفه به رویش در نخورد آقا 

خبر داری بر سنگ کوچه های تنگ میخوردم 
کشیده میشدم هر بار و بر هر سنگ میخوردم

سر زنجیر در پایم، طنابی هم به دستانم 
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم
 
کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازشهای یک چکمه؛ شکسته استخوانم را

من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم برد و به صورت بر زمین خوردم 

نه فکر دختران خود که فکر دخترت بودم 
همین امروز چندین بار یاد مادرت بودم