نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_اول_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_اول_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

*امام صادق فرمود: مستمر و بی وقفه، متداوم و بی وقفه برا جد غریب ما گریه کنید... فَلیَبکِ الباکون، و یَضِجَّ الضّاجّون، برا جد ما ضجّه بزنید، چرا آقا جان مستمر گریه کنیم؟ فرمود:" واللهِ هو الغریب، واللهِ هو الفرید الوحید" انقدر جد ما غریب بود، انقدر جد ما کربلا غریب شد، اون نامردا برا تلف شدن مرکباشون به هم دیگه تسلیت می گفتن، اینا مرکب هاشون که تلف شده بود همدیگه رو تَسَلّی می دادن، یه نفر برا آقای ما چهره اش محزون نشد...

 لذا میگن وقتی امام زمان می رسه به کعبه تکیه می کنه، میگه: "اَلا یا اهلَ العالَم اِنَّ جَدِیَّ الحسَین طَرَحوهُ عُریانا"
 
مقتل میگه: "اِذا رُفِعَ رَأسُهُ عَلی القَنات، ضَحَکوا عالیاً طَویلا" میگه وقتی سر رو به نیزه زدن همه بلند بلند خندیدن... لذا آقای ما فرمود: هر کی محرم تلافی نکنه، مادر ما هر شب میاد "وَ ضَرَبَ عَلی صَدرِها" هی مشت می زنه به سینه میگه بُنَیَّ، بد جوری بَرِت گردوندن، این که امام زمان میگه طَرَحوهُ عُریانا، عرب مثالی رو که برای مَطروح آورده میگه: "فَهُوَ شَیء زائد خَرَجَ مِنَ البَیتِ او غَیرِه" میگه یه چیز بی اهمیت رو که از خونه پرتش میکنی بیرون، عرب به این میگه مَطروح... چرا امام زمان میگه طَرَحوهُ عریانا؟ میگه:" وَ طَرَحَ صالحِ بن وَهَب جِسمُهُ عَلی المَذبَح" میگه صالح بن وهب از یه طرف بدنو از سمت راست پرت کرد، "وَ دَخَلَ سَنان بن اَنَس بِالمَذبَح، و طَرَحَ جَسَدَهُ بِیَمینِه و یَسارِه" میگن گودال جا نداشت حتی یه پا دراز بشه، چیکار داره میکنه، میگن از سمت چپ و راست این بدنو که پرت می کردن ..گفتن ما اینجوری راحت نمی ذاریمش، کار به جایی رسید، "و اِذا خَرَجَ شِمرِ بن ذی الجوشَن مِنَ المَذبَح، اَصابِعَهُ فی شَعرِه" این انگشتان نحسُ کرد تو موهای مبارک، اینجا دیگه امام زمان آروم نگرفت .....
میگه "وَ طَرَحَ رَأسَ الحسَین" مرکبا نزدیک قتلگاه بودن، سر و چرخوند، سر و پرت کرد، کجا بود مادرت ببینه، اون مادری که مراقب بود یه تار مو رو زمین نیفته، خدا لعنت کنه اونی که این بدنو پرت کرد...*

دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبُره

دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده
که جلو چشای مادر نبُره

منو عذاب میده به مرکب آب میده
تو رو صدا که میزنم شمر جواب میده

تازه نفس اومد خودِ شَبَث اومد
یه پیر مردِ بی حیا عصا به دست اومد

زینبو کاش یادت نره داداش یادت نره
که از این قافله چشم برنداری
 
زینبو کاش یادت نره داداش یادت نره
دست و پا نزن که مادر نداری

عرشو به هم میریخت غصه و غم میریخت
خون اباالفضل روی پَرِ عَلَم میریخت

نیگا به خاک می کرد منو هلاک می کرد
با پیرهن کهنه ی تو دشنه اشو پاک می کرد

«حسین مظلومم، حسین من »