حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

آه یاران روزگار شام شد

آه یاران روزگار شام شد

آه یاران روزگار شام شد

نوبت شرح ورود شاه شد

شام یعنی مرکز آزارها

آل عصمت را سر بازارها

شام یعنی از جهنم شوب تر

اهل بیت از کربلا مظلوم تر

واویلا واویلا واویلا واویلا

در ورود شام از شمیر لعین

کرد خواهش ام کلثوم حزین

ما اسیران عترت پیغمبریم

پرده پوشان حریم داوریم

خواهی ار ما را بریدر شهر شام

از مسیری بر که نبود ازدحام

بلکه که کمتر گرد

عترت صف زنند

خنده و زخم زبان و کف زنند

پشت آن دروازه خلقی بیشمار

رخت نو پوشیده

دست و پا نگاه

بهر استقبال با ساز و دقل

سنگشان در دست جای دسته گل

ریختند از هر طرف زنهای شام

آتش و خاکستر از بالای بام

یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب

زینب مظلومه بود و گرد نی

هیجده خورشید بر بالای نی

هیجده آئینه حق الیقین

هیجده صورت ز صورت آفرین

هیجده ماه به خون آراسته

با سر ببریده بر پا خواسته

رأس ثارالله ز خون بسته نقاب

سایبان زینب اندر آفتاب

آن سوی محمل سر عباس بود

روبرو با رأس خیرالناس بود

یک طرف بر نی سر طفل رباب

بر سر نی داشت ذکر آب و آب

ماه لیلا جلوه گر بر نوک نی

گه به عمه گه به خواهر چشم وی

بسکه بر آل علی بیداد رفت

داستان کربلا از یاد رفت

خصم بد آئین به جای احترام

کرد اعلان بر یهودیهای شام

کین اسیران عترت پیغمبرند

این زنان از خاندان حیدرند

این سر فرزند پاک حیدر است

روز روز انتقام خیبر است

طبق فرمان امیر شهر شام

جمله آزادید بهر انتقام

آن قدر آل پیمبر را زدند

دختران ناز پرور را زدند

خنده های فتح بر لب می زنند

زخمها بر قلب زینب می زنند

از یکی پرسید این سر زان کیست

گفت این رأس حسین بن علی است

این بود مهر سپهر عالمین

نجل احمد یوسف زهرا حسین

وای من ای وای من ای وای من

کاش می مردم نمی گفتم سخن

آن جنایت پیشه با خصم تمام

زد بر آن سر سنگی از بالای بام

آن سر آن آئینه حق الیقین

اوفتاد از نیزه بر روی زمین