نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

چگونه موی سرت را به خون خضاب ببینم؟
بابا !سر تو را وسط مجلس شراب ببینم

بنا نبود بخواهد کسی مرا به کنیزی!
بنا نبود که من این همه عذاب ببینم

چگونه عمه ی خود را که کوهِ حجب و حیا بود
میان قافله با کمترین حجاب ببینم؟

اگر عموی عزیزم هنوز بود کنارم
نمی گذاشت که یک ذرّه اضطراب ببینم

منی که یاد گرفته ام شبیه فاطمه باشم
بگو چگونه به دستِ علی طناب ببینم؟

چقدر با لبِ تشنه در آن کویر دویدم
نداشت جای تعجب اگر سراب ببینم

شنیده ام به تو یک قطره آب نیز ندادند
برایت آب میارم اگر که آب ببینم

*بابا! بابای قشنگم! دلش می‌خواست همه دخترای شام رو خبردار کنه، حالا سر بریده رو نگاه کرد...*

گلایه می‌کنم این حقِّ من نبود پدر جان
تنِ بدونِ سرت را در آفتاب ببینم

اگر که زودتر از این تو را به خواب ندیدم
برای اینکه نخوابیده ام که خواب ببینم

*فقط یه جا خوابم برد، اونم رو ناقه بودم، دستام بسته بود، نیمه شب وسطِ بیابون با صورت رو زمین افتادم، هی گفتم بابامو میخوام، زدنم...گفتن تو قافله رو مَعطل کردی سر بابات تکون نميخوره. هی گفتم عمومو می‌خوام، زدنم...*