نمایش جزئیات

سینه زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

سینه زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

بسم الله اگه عاشق حضرت یاری
بسم الله اگه جایی جز اینجا نداری
بسم الله اگه اومدی سر بسپاری

سربِدارانِ علمدارِ کربلا
تا ابد در حالِ تکرار کربلا
قصّه ها داره کربلا

قصّه ی باز این چه شورش است
به گوش عالم می‌رسه 
با دمِ حیّ عَلی العَزا شورِ محرّم می‌رسه 

قصه ی امشب ما قصّه ی دردِ دوریه
دختری که چند ساله کارش فقط صبوریه 

قصّه ی دختری که با گریه خوابش می‌بره 
چشم به راهِ پدره 

که شاید یه روزی از سوریه برگرده شاید
 اونو با خودش از اینجا ببره

قصه ی شهری که شب ها خوابه
امّا اون بی تابه....

و الان درست نمی‌دونه که چند هزار شبه
از بابا بی خبره...

مادرش با گریه میگه دخترم لالایی
بخواب آروم آروم 
شاید امشب توی خوابِ تو بیاد بابایی

قصه میخونه براش ..
قصه ی خرابه و دختری که دلتنگه

میگه مادر همه عالم میدونن که 
دخترا بابایی ان دخترش با گریه خوابش می‌بره 

مادرش براش میخونه قصّه ی رقیه رو
اینجوری پهن می‌کنه بساط بغض و گریه رو

میگه دخترم بابات سینه زنِ رقیه بود
بابایی فداییِ رقیه شد..

عمری توی هیئتا..
برای درد و غمش گریه می‌کرد 
آخه اون یه دخترِ سه ساله بود
یه گلِ آلاله بود

مردای جنگی اونو کتک زدن
مردای وحشی اونو کتک زدن

هی با گریه هاش می‌گفت: 
بس که دویدم عقبِ قافله
پای من از ره شده پر آبله
عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده