حمایت از واحد فنی سایت باب الحرم : شماره کارت 5892-1013-5929-2857 به نام علیرضا ملکی

نمایش جزئیات

سوی شامم می برند

سوی شامم می برند

سوی شامم می برند این کوفیان با شور و شین

ای زمین کربلا جان تو و جان حسین

آه و واویلا

ای زمین کربلا بودیم و ما مهمان تو

نه دمی خوردیم آب نه جویی از نان تو

ای زمین من روی به سوی شام ویران می روم

جان من اینجاست من با جسم بی جان می روم

آفتابش ای زمین روز بس سوزان بود

جسم مجروح حسینم روی تو عریان بود

کاش در این دم بدی یک سایه بر این آفتاب

تا نسوزد جسم عریان حسینم ز آفتاب

آه و واویلا

پیکرش آغشته در خون است تو بر خاکش مکن

چون نسیم آید به زیر خاک و خاکاشش نکن

این تن صد پاره اش افتاده بر زمین

طاقت جور و جفا دیگر ندارد بیش از این

پاشو رفتی ای زمین امشب حسین تنها بود

نی غلط گفتم که امشب ساربان اینجا بود

آه و واویلا

ای زمین باشد حسینم عین اکبر نور عین

نور عینم را جدا نگذار و بسازند از حسین

غنچه نشکفته مذار کس خارش کنند

خفته اصغر کس نباید از خوابش بیدارش کند

پیکر عباس مجروح است و زخمش بی حساب

حیف این گل می شود پزمان میان آفتاب

می برم من نو عروس خسته نا شاد را

کن تو رنگین ای زمین از خون کف داماد را

آه و واویلا