نمایش جزئیات

«آفتاب برج عصمت »

«آفتاب برج عصمت »

شام روشن از جمال زینب کبراستی

سر به زیر افکن که ناموس خدا اینجاستی

کن تماشا آسمان تابناک شام را

که آفتاب برج عصمت از افق پیداستی

آب گردد زهره ی شیران در این شام خراب

دختر شیر خدا خفته در این صحرا ستی

در شجاعت چون حسین و در شکیبایی حسن

در بلاغت چون علی عالی اعلاستی

نغمه مرغ حق از باغات شام آید به گوش

مرغ حق را نغمه شور انگیز و روح افزاستی

کرد روشن با جمالش آسمان شام را

کز فروغ چهره گویی زهره زهراستی