نمایش جزئیات
«شراره غم»
کسی که بار امانت کشید من بودم
کسی که شادی دوران ندید من بودم
چار ساله یتیمی که از غم مادر
فراق و رنج چهل ساله دید من بودم
میان آن در و دیوار و شعله آتش
کسی که ناله مادر شنید من بودم
ز سینه پیراهن فاطمه پر از خون شد
کسی ندید ولی آن که دید من بودم
کفن نمود علی چون که جسم مادر را
کسی که جامه طاقت درید من بودم
به آه و ناله به دنبال نعش مادر خود
کسی که سینه زنان می دوید من بودم
به جای مادر پهلو شکسته ام شب و روز
کسی که ناز حسین می کشید من بودم
زبعد مادر خود در عزای مرگ پدر
کسی که ز حیاتش برید من بودم
ز دیدن جگر پاره پاره ی حسنش
کسی که خون ز دو چشمش چکید من بودم
ز دیدن تن بی رأس سیّد الشهدا
کسی که قامت سروش خمید من بودم
به دشت کرب و بلا بعد قتل جانبازان
رکابدار حسین شهید من بودم
کسی که با سخن آتشین و خطبه خود
فکنده لرزه به کاخ یزید من بودم
تو را در عالم زر کربلائیا ز حسین
کسی که بهر غلامی خرید من بودم
( غلامی )