نمایش جزئیات

سینه زنی و روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

سینه زنی و روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی

جز خدا من به عمرم به کسی رو نزدم
هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم

رو زدم آب بگیرم  پسرم را کشتند
روی دستم پسر محتضرم را کشتند

حرمله خیر نبینی گل من نورس بود
چیدنش تیر نمی خواست نسیمی بس بود

«سیدتی یا رباب....»

روی این دستم تنش، برروی این دستم سرش
آه بفرستم خدا نعش ر ابرای مادرش

*رباب داره میبینه خواهر و برادر رفتن پشت خیمه، خانم زینب دید ابی عبدالله داره با غلاف خاکها رو کنار میزنه بچه رو با احترام گرفت گذاشت درون خاک... عمه ی سادات دید امام حسین هی خیره خیره داره نگاه میکنه ..گفت: حسین جان خاک رو بریز راحتمون کن الان بچه ها می ریزند پشت خیمه، صدا زد.‌ خواهرم نمی تونم.. آخه هنوز داره لباش می خنده چه جوری خاک بریزم رو صورت این بچه..؟
حسین جان خدا رو شکر خاک رو ریختی رباب رو راحت کردی.. اما یک ساعت نگذشت دیدن حرمله نیزه اشو بلند میکنه رفت پشت خیمه هی نیزه رو تو خاک میزنه یه وقت عمه ی سادات گفت: رباب صورتتو برگردون..میخوام بگم رباب! غارت که تموم شد عمه ی سادات زن و بچه ها روجمع کرد یه گوشه یه وقت دیدن اسبا دارن رفت و آمد میکنند..خانم زینب دید یه خانمی هی خودشو زیر دست و پای اسبا میندازه...
من که همه رو جمع کردم، نگاه کرد دید ربابه، رباب بیا کنار زیر دست و پای اسبا می میری... گفت: خانم میخوام یه جور زیر دست و پای اسبا برم.. این اسبا گرد و غبار میکنند می ترسم بچه ام از زیر خاک بیرون بیاد.. ببین یه مادرچه با معرفته حاضره زیر دست و پای اسب بره  تلف بشه بمیره اما بچه ی مرده اش از زیرخاک بیرون نیفته
اما عصر عاشورا واویلتا عصر عاشورا دیدند یه بدن و با نیزه بلند کردن..*

دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد
جلو چشام بگو بخند کرد
به حلقومت یه نیزه بند کرد
رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدند
چقدر سرت رو بد بریدند

*فقط برا یه شهید از عالم بالا تسلیت گفتن ...دیدند حسین فاطمه خودشو باخته..آرام باش حسین جان این بچه رو میبرند بهشت شیرش میدن..*

برچسب ها