نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی

روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی

به زانو میرسم پیشت نفس دیگر نمی آید
خودت را بر عبایم ریز از من بر نمی آید

تو را گم کرده ام این راه را حتی رکابم را
علی! بابای تو بودن به من دیگر نمی آید

*اینقدر علی اکبر برا اهل خیمه عزیز بود تو تاریخ نداریم کسی صدای زنان بنی هاشم رو شنیده باشه*

جوانم دست و پا میزد جوان هاشان مرا دیدند
چه کردند این مسلمان ها که از کافر بر نمی آید

تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم، وای
علی ِاکبرم یارب به این اکبر نمی آید

تو داری می دهی جان و تماشا می کنم ای وای
پدر هستم ولی کاری ز دستم بر نمی آید

سرِانگشت هایم را فرو درحنجرت کردم
چرا این تیغ مانده در گلویت در نمی آید

عزای بردن تو بود، بابا هم اضافه شد
به خیمه بردن ماها به این خواهر نمی آید

همین که کوچه وا کردن، فهمیدم از این اوضاع
علیِ زنده ایی بیرون از این معبر نمی آید

کمی از پاره هایت گم شده در وسعت صحرا
تو را پاشیده صد لشکر به یک لشکر نمی آید

*همونجوری که مادرم روتنها گیر آوردند علی را هم تنها گیر آوردند...*

اگربیرون کشم این تیغ را می پاشی از هم
آه! تنی که دوخته نیزه به یک پیکر

از این سو نیزه خوردی و از آن سو نیزه بیرون زد
 از این سو در نمی آید، از آن سو در نمی آید