نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده  شبِ نهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی

عطش بالا گرفته ماه من فکر رهایی کن 
بیا با دستهای مشکل گشا مشکل گشایی کن

خزون برده تمام رونق باغ و بهارم رو 
بیا واکن اباالفضل این کلافِ کور کارم را
 
به دستای تو دل بستم حسین محو تماشاته 
نگاه خیمه هم جانا مثل زینب به دستاته 
 
*همه دیگه رفتن آخری ابالفضل بود برادرهاش رو هم فرستاد داغشون رو ببینه که مهجور باشه... اومد از آقا اجازه بگیره آقا! سینه ام دیگه تنگی می کنه اجازه بده من هم برم...گفت: عباسم قبل از اینکه بری، برو خیمه ی مشکا، کمی برا بچه هام آب بیار بچه هام دارن از تشنگی هلاک میشن.. اومد دم خیمه ی مشکا.. پرده ی خیمه رو کنار زد دید این بچه ها پیرهن ها رو بالا زدن  شکما رو گذاشتن روی خاک کربلا با یه نگاه ملتمسانه عمو رو نگاه میکنن..  عمو! جگرمون داره میسوزه.. عمو! تشنه امونه ...واعطشاه واعطشاه *

نذار اهل حرم درگیر درد تشنگی باشن 
یه کاری کن کبوتر بچه ها مهمون دریا شن

رباب از تشنگی شیری نداره پای گهواره 
فقط میگه عمو جون و برامون حق نگه داره
 
همه اسم تو رو میگن توی درد و گرفتاری 
تو میتونی حرم رو تو عطش زنده نگه داری
  
*راه افتاد خداحافظیم‌ نکرد..همه میخواستن  برن خداحافظی کردن اما اباالفضل نکرد یعنی برمی گردم...*

تمام بچه ها شادن که دریا راهی دریاست 
میگن حتما میاره آب و تا خیمه عمو عباس

رقیه رفته پیش گوش اصغر با نفس میگه  
عمو رفته داداش جونم تحمل کن، یه کم دیگه 

ببین جون توو جون حرم، تنها تو رو دارم
خیالم راحته وقتی تو هستی ای علمدارم

* این خانم سه ساله چیکارا که نکرده کربلا ..همچین که عمو اومد راه بیوفته آروم افتاد دنبال عمو، از دم خیمه ی مشکا  نگاه میکنه...
 
عمو مواظبِ چشمات باش 
مراقب دستات باش
 
سکینه با چه حالی، آورده مشک خالی 
همیشه به حرفت عمل کردی عمو
برو ولی قول بده برگردی عمو
 
«ای علمدارم ای علمدارم...»