نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

*باورت میشه زینب اومد نشناخت، میدونی چرا..؟* 

سرت کجاست؟ بقیه ی اعضای پیکرت کجاست؟
پیراهنی که دوخته مادرت کجاست؟
ادامه ی رگای گردنت کجاست؟

چیشد که جسمت شده زیر و رو داداش
بریده شد از کجا این گلو داداش
میزدن اینا تو رو با وضو داداش

*حالا که دیگه شناخت میخواد به آقاش
 به برادرش گزارش بده ...*

کبود شده خیمه پر از آدم بی وجود شده
چادر بچه ها تو شعله دود شده
غارتشون نصیب هر چی بود شده

خوب شد رفتی داداش، میدونی چرا؟

همه زدن همه زنا رو مثل فاطمه زدن
دخترتو داداش یه عالمه زدن
هر چی که گفت فقط سه سالمه زدن

برا قلب امام زمان دعا کن به خدا انقد این اسب با وفا بود ذوالجناح، هی گشت هی گشت، هر کی میومد تاریخ میگه، میگه چند نفرو کشت، انقد گشت تا ابی عبدالله بهش گفت خبر برسون، اشاره بهش کرد، امان امان امان امان امان از آن ساعتی که ذوالجناح اومد جلو خیمه...*

همه از خیمه ها بیرون دویدن
ولی سالار زینب را ندیدن

میدونی ذوالجناح چیکار کرد؟همچین که بچه ها اومدن دورِشو گرفتن یکی میگه ذوالجناح آقامو چه کردی؟ یکی میگه مولامو چه کردی؟ دیدن سکینه اومد دست انداخت گردن ذوالجناح، درِ گوشش آروم گفت ای اسب بابا! میدونم بابامو کشتن، فقط یه سوال دارم، بابام داشت می‌رفت لباش تشنه بود، به من بگو آیا آبش دادن یا نه؟ انقد این حیوون سرشو زمین زد...

 با تمام وجود فریاد بزن، دست بیاد بالا، امشب شبی نیست دستت پایین باشه ها، فرمود: دستی که به سمت ما دراز بشه ما خجالت میکشیم خالی برگرده، ببین هر کی اومد تو گودال دست پر برگشت، حتی ساربان، دستت بیاد بالا...حسین..*