نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج‌ محمود کریمی

روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام  اجرا شده شبِ دهم محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج‌ محمود کریمی

لحظه ای آمدی که افتاده ام
پیش پایت نشد که برخیزم

تو برای من اشک می‌ریزی 
من برای تو اشک می‌ریزم 

دست هایم قلم شد و بی دست
از بلندای مرکب افتادم

*یاد این عبارت آقا افتادم، که به عبدالزهرا فرمود: روضه ی منو اینطوری بخون، دست در بدن نبود، تیر تو چشم بود از بالای مرکب با صورت روی زمین افتادم.. روی سجاده یه بار هم شده ببین چطوره، دستتو کنارت بذار بدون دست سجده کن، با صورت میای روی زمین، چه صورتی..؟ *

دست هایم قلم شد و بی دست
از بلندای مرکب افتادم

بگذر از من اگر به محضر تو
اینچنین نامرتب افتادم

*همه میگن الان بی قرارم، گفتم امام زمان بی قراره، عرش خدا بی قراره، چرا؟ آخه مادرش خیلی بی قراره.. صدقه بدید برای قلب امام زمانتون..*

روزگاری عجیب دارم من
از حرم شرم میکنم سقّا

من که امید یک جهان هستم
غصه ی مشک میخورم حالا

*حسین جان! خوب شد من نجنگیدم، آخه من اگه یه جنگ نمایان میکردم، اینا به تلافی بیشتر بچه هاتو کتک میزدن، دِق و دلیِ منو سر سه ساله ات بیشتر در میاوردن، همینطوریش هم بدون من زن و بچه کتک خوردن.. حسین جان..! *

من رسیدم به علقمه اما 
به خدا که به آب لب نزدم

موج میزد، فرات در دستم
یادِ طفل رباب، لب نزدم

تیرها چون که سمت من آمد
سنگری دور مشک خود بودم

آبرویم که ریخت روی زمین
شاهد سِیل اشک خود بودم

بدتر از این نمی‌شود حالا
قحط آب است و من زمین‌گیرم

به سُکَینه بگو که شرمنده ام
با همین شرم و غصه می‌میرم 

به سُکَینه بگو جان من فکر دیگری بهر
آن لبِ خشک خردسال کنید

رفتی از پیش من به خیمه بگو
دمِ آخر مرا حلال کنید

مادرت آمده به بالینم
السلام علیک، ای بانو

کمرت را گرفته ای، او هم 
دست خود را گرفته بر پهلو

برو از پیش من نمان اینجا
ساعتی بعد بین گودالی

هیچکس پیش تو نمی‌ماند
آن زمان که خودِ تو پامالی 

من و تو می‌رویم اما من
به فدای غمِ دل زینب

و قرار من و شما باشد
روی نیزه مقابل زینب