نمایش جزئیات

روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج رضا گرمابی

روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج رضا گرمابی

پیرمرد بلا کشیده منم
پسر شاهِ سر بریده منم

روضه خوانی که هر چه می‌گوید
با دو چشم کبود دیده، منم

*روضه خوانی که همه ی ماجراها رو به چشمش دیده...*

آن که از ناقه دید بانویی
پای یک بوسه شد خمیده منم

آن امامی که با تنی تبدار
عقب ناقه ها دویده منم

*امروز باید همه ناله بزنن، فرمودن: امروز روز گریه ست، این آقا قریب سی و پنج سال کارش گریه بوده، قریب سی و پنج سال کارش ناله بوده..*

آن که وقت فرار از خيمه 
ناله ی دختران شنیده منم

*دیدن عمه ی سادات اومد، عزیز برادرم! یادگار برادرم! خيمه ها رو آتش زدن چه کنیم؟ بعد از بابات تو امید زینبی فدات شم، یه وقت فرمود: "یا عمّتی علیکنّ بالفرار" به زن و بچه بگید از خيمه ها فرار کنن، تمام این دخترا تو بیابونا فرار کردن.. آخ بمیرم تو این دخترا سه ساله هم فرار میکرد، اما یه فرقی داشت، دیدن دامنش آتیش گرفته، بابا کسی که آتیش میگیره میگن نگهش دارید، هوا بهش نخوره آتیش گر میگیره، این دختر فرار میکرد آتیش گر می‌گرفت، اون مرد عرب میگه دنبالش رفتم، دیدم دستاشو رو سرش گذاشت، صدا زد.. من بابا ندارم...*

آن که بین بوریا دل شب
پیکر یک امام چیده منم

آن که در گوشه ی خرابه ی شام
دفن کرده گُلی شهیده منم

*همه ی این روضه ها یه طرف، همه ی این مصیبتا یه طرف، همه ی این دردا یه طرف.. اما روضه ی امروز چیه؟ حرف خود امام سجاده، همه ی اون مصیبتایی که کربلا دیدن بذارین کنار، که وقتی روز عاشورا صدا زد.. عمه جان! پرده ی خيمه رو بزن کنار، تا زینب پرده ی خيمه رو زد کنار، دیدن این آقای بیمار دو دستشو زد رو سرش، گفت: عمه جان میدونی چرا زمین و آسمان تیره شده؟ بابای غریبمو کشتن، اونم با لبِ تشنه..*

همه ی روضه ها کنار ولی
آن که بازار شام دیده منم

روضه در یک کلام وای از شام
درد بی التیام وای از شام

کاش مادر مرا نمیزایید 
ناله های مدام وای از شام

*چیشد مگه تو شام قربونت برم؟*

ناسزاهای بد به ما گفتن
همه جای سلام، وای از شام 

قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام

دختر فاطمه اذیت شد
از نگاه حرام وای از شام

گذر از کوچه های تنگ یهود 
آتش از روی بام وای از شام

جای حیدر ز دختر حیدر
می‌گرفت انتقام وای از شام

«ای حسین...»