نمایش جزئیات

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

مرغ اسیر هم وطنش فرق می‌کند
هم اینکه نوع پر زدنش فرق می‌کند
 
شیرینِ زبان تو شده لکنت زبان پدر
طرز تکلم و سخنش فرق می‌کند

وقتی که بی هوا به کسی ضربه می‌زند
حتما کبودی بدنش فرق می‌کند

خیلی مرا زدند ولی بین این همه
این شمر لعنتی زدنش فرق می‌کند

*گفت: بابا پاهام درد میکنه، همه دخترای عالم وقتی بابا میاد اول میرن خودشونو مرتب میکنن، موهاشونو شونه میکنن، بهترین لباسشونو میپوشن، گفت: بابا موهام سوخته...*

آتش رسید و موی سرم را به باد داد
عاشق همیشه سوختنش فرق می‌کند

گفتم به عمه روی زمین زیر نیزه ها
بابا چقدر شکل تنش فرق می‌کند

وقتی تمام دشت پر از بوی او شده
حتماً مساحت کفنش فرق می‌کند

با تازیانه های سنان راه می‌روم 
حتی شبیه مادرمان راه می‌روم 

*گفت بابا من یه لحظه از عمه جدا نشدم، همش دامن عمه رو گرفته بودم، اما نیمه شب بود، خسته بودم، تشنه بودم، دستام بسته بود.. یه مرتبه از ناقه افتادم... تا زین العابدین فرمود: به من بگید سرِ بریده ی بابام کدوم طرفو نگاه میکنه، گفتن چرا حرکت نمیکنه این نیزه؟ فرمود: حتما یکی از خواهرام افتاده.. من نمیدونم زجر چطور سراغش رفت. همچین که سرو آوردن، گفت: بابا !مگه جدت پیغمبر نفرمود: اگه بچه زمین خورد کمکش کنید، اگه پسربچه زمین خورد کمکش کنید، بگید تو مَردی باید بلند شی اما اگه دختربچه زمین خورد برید زود بغلش کنید نازش کنید. بابا همچین که نشسته بودم.. تا رسید به من گفت: دختر! تویی که کاروانو معطل کردی؟ یه سیلی زد، رو این بوته ها غَلت میخوردم، همچین که برگردوندن نه سمت عمه رفت نه سمت رباب رفت، دیدن اومد لابلای نیزه ها، همه ی سرهای شهدایی که بالای نیزه بود تیغ و شمشیر خورده بود، فقط یه سر بود که عمود خورده بود، اومد جلو گفت: عمو عباس! چشمت روشن، نامحرم سیلی تو گوشم زد...*