نمایش جزئیات

زمزمه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

زمزمه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

شبا که ناله میزدم نبودی
دارم منم میام پیشت به زودی

بابا بگو برای تو عجیب نیست
رو پیکر من این همه کبودی

از چادرم نبودی یک کمش رفت
گوشواره هام النگوهام همش رفت

دیگه چیزی نمونده که ببافی
تو کوچه ها موهام یه عالمه رفت

*آی قربون این گریه هات، تازه گریه ها داره شروع میشه، نکنه یه وقت خسته بشی از گریه، خدا عاشق چشای گریونه، خوش بحال اونی که میتونه براش گریه کنه.. امام صادق فرمود مادر ما تا اجازه نده کسی نمیتونه گریه کنه...*

 ابی عبدالله دو نفرو به زینب خیلی سفارش کرد، یکی عبدالله بن الحسن بود یکی رقیه بود، اما دوتاشون طاقت نیاوردن، عبدالله که وقتی دید عمو غریبانه تو گودال افتاده دست عمه رو رها کرد، تو مجلس یزید هم همینطور بود وقتی یزید داشت چوب به لبای اباعبدالله میزد، یه مرتبه دیدن یه دختری دستشو از عمه جدا کرد، گفت نزن! بابای منه، نزن نامرد دندون بابامو شکستی، همچین که سرو آوردن خرابه یه نگاه کرد گفت: بابا!صورتت زخمیه منم صورتم زخمیه، بابا! تشنه کشتنت منم هنوز تشنه ام، بابا !چشمات ورم کرده چشم دخترت هم ورم کرده، اما بابا تو با من فرق میکنی تو چوب به لبات زدن، لب رقیه ات سالمه..*