نمایش جزئیات

سینه زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی

سینه زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی

هر کی که اسممو بیاره
اسمشو میگم به بابایی
کار شما سینه زدن شد
کار منم گره گشایی

من نوه ی فاطمه هستم 
کی گفته دختری اسیرم
من خودم از بابام براتون
کرب و بلاتونو میگیرم

زائر من میشید کنار 
گنبد عین قرص ماهم
برای دیدن شماها منم
خدایی چشم به راهم

بابایی! بابایی!
باید زائرامو ببینی
خودت کارشون رو بچینی
بشن زائر اربعینی...

دلم میخواد مث قدیما 
رو زانوی بابا بشینم
بابا که موهامو میبافه
صورت ماهشو ببینم

رو شونه ی عموم اباالفضل 
تمام دنیا زیر پام بود
دلخوشیِ تمام عالم
توی دل و توی چشام بود

اما تمام این سه سالو
تو این شبا ازم گرفتن
دلخوشیای روزگارم
رنگ سیاه غم گرفتن

بابایی! بابایی! 
نبودی ببینی پرم سوخت
نبودی ببینی حرم سوخت
نبودی ببینی سرم سوخت

بابا ببین یاس سفیدت 
حالا دیگه یاس کبوده
تنها گناه من تو دنیا
عشق و محبت تو بوده

از روی نیزه هم میشه دید
غمی که تو چشام نشسته
سنگی که خورد به صورت تو
شیشه ی عمرمو شکسته

نپرس ازم باهام چه کردن
که یک شبه موهام سفید شد
مثل برادر و پسرهات
دخترت هم برات شهید شد

بابایی! بابایی!
 چه خوبه امیدت شدم من
آره رو سفیدت شدم من
نمردم شهیدت شدم من