نمایش جزئیات

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حجت الاسلام سید حسین موسوی

روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حجت الاسلام سید حسین موسوی

*از زبان زجر(لعنت الله علیه)*

خسته‌ام بس که بین این صحرا
در پی تو دویده‌ام ای طفل

*این بچه گم شده بود، زینب سلام الله علیها گریه می کرد وقتی دید سه ساله نیست. زینب هی می گفت صبر کنید، هی ناله می زد، فریاد می زد یه بچه جا مونده، این بی شرف رو فرستادن برای پیدا کرد دختر، اعصاب و روانش بهم ریخته بود.*

چکمه‌هایم خراب شد از بس
خار از آن کشیده‌ام ای طفل

نام من را شنیده‌ای تاحال؟ 
خوب بشنو که نام من زجر است! 
از من و شغل من چه می‌دانی؟ 
کار هر صبح و شام من زجر است! 

دیدم از دور با کسی انگار
درد دل بی حساب می‌کردی 
چه کسی را در این بیابان‌ها
مادر خود خطاب میکردی؟ 

به امید کمک مباش ای طفل! 
احدی بین دشت هرگز نیست
زحمتم دادی و نمی‌دانی
در مرامم گذشت هرگز نیست

وقتی از روی ناقه با لگدم
به روی خاک با سر افتادی
باید این را حساب می‌کردی 
که تو با بد کسی درافتادی

*از زبان حضرت رقیه(سلام الله علیها)*

بس کن ای زجر کم گزافه بگو
گرچه طفلم ولی یلی هستم
جز خدا از کسی نمی‌ترسم
نوه‌ی مرتضی علی هستم

اگر آهم درآید از سینه
کار تو اشک و آه خواهد شد
هرکسی با رقیه در افتد
روزگارش سیاه خواهد شد

تو مرا هر چقدر هم، بزنی
باز هم جان نمی‌سپارم من
مقصد آخرین من شام است
با حبیبم قرار دارم من

من خبر دارم او شهید شده
ورنه بی من نمی‌رود سفری
خواستم عمه غصه کم بخورد
زده‌ام خویش را به بی خبری

من اگر که تو را حلال کنم
ولی از حرمله نمی‌گذرم
از کلام رباب فهمیدم
پیش لشکر خجل شده پدرم

قصد دارم در انتهای قیام
آبروی یزید را ببرم
بعد هم با خیال آسوده
می‌روم، می‌روم سوی پدرم

شاعر:علی ذوالقدر

.