نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی

روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی

"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِصَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةًكَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏.."

"یا وَلِيَّ اللّه..یا علی بن موسی الرضا
إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ.. "ای ولی خدا بین من و خدا یه گناهانی هست که من مرتکب شدم خدا میدونه..اگه شما راضی بشی منو میبخشه.."لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعاكُمْ أمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طاعَتِكُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى وَ كُنْتُمْ شُفَعائى"

*آقای من!مولای من!شب آخر ماه صفره ، معلوم نیست دیگه محرم و صفر زنده باشیم.انگار همین دیشب بود دست ادب به سینه گذاشتیم..آخه یه مدته کار ما همین شده.ما به اینجا نرسیدیم، کربلام نرفتیم..همش دست ادب به سینه میزاریم 
گله ایم از اماممون نداریم.چی میگن بعضیا بهشون اجازه ندین بگن از امامشون گله میکنن..میگن باشه همه اومدن ما فقط زیادی بودیم نه..اونایی که اومدن خوش بحالشون من بد بودم که نیومدم من تقصیر خودمه ..خلاصه انگار همین دیشب بود دست ادب به سینه گذاشتیم گفتیم: آقا سلام ماه محرم شروع شدتو که میدونی شب اول به یه نفر دیگه م سلام کردیم..گفتیم بی بی سلام ماه محرم شروع شد. باز این چه شروع است و چه ماتم شروع شد.خدا رحمت کنه بزرگان ما رو حاج آقا مجتبی شب آخرماه صفرهمیشه میگفت یه سلامیم به حضرت زهرا بدم ما رو دست خالی رد نمیکنه..این خانواده کریمن.. شب اول به شما سلام دادیم..شب آخرم با خودتون تموم میکنیم..نوکر خوبی برای پسرت نبودیم.ولی پسرت عجب مولای خوبی برای ما بود. خودت عجب مادر مهربانی هستی..من مهربان ندارم تو مهربانِ من باش*

سلام ما به رسول و به پارهٔ تن او
که هست در دو جهان دست ما به دامن او

سلام ما به امامی که همدم فقراست
سلام ما به عزیزی که یوسف زهراست

  • یخ صدوق در عیون اخبارالرضا نوشته از دارالاماره تا منزل راهی نبود ولی آقا پنجاه بار نشست و بلند شد.."یَتَمَلمَلُ  تَمَلمُلَ السَّلیم"مثل مارگزیده ها به خودش میپیچید
  • سلام ما به امامی که پاره شد جگرش
    سفر رسید به آخر در آخرِ صفرش

    سلام ما به شهیدی که مرگ خود طلبید
    چو شخص مارگزیده به خویش میپیچید

    سلام ما به رضا و به گریه ى پسرش
    که قاتلش شده فرزندِ قاتل پدرش

    میان حجره در بسته دست و پا میزد
    جواد و حضرت معصومه را صدا میزد

    کجا روم به که گویم که سوخت سورهٔ نور
    گرفت شعله دلش با سه دانهٔ انگور

    *شیخ صدوق نوشته آقا رو صدا زد: آقای من قبل از اینکه بره دارالاماره فرمود: ای اباصلت اگه دیدی برگشتم عبا به سر کشیدم با من حرف نزن.وارد بر اون ملعون شد.طبقی از انگور مقابلش گذاشته 
    یه خوشه ی انگور به دست گرفت
    گفت من از این انگور بهتر ندیدم تناول کنید. آقا امتناع کرد.اون ملعون گفت مجبوری باید تناول کنی اینقدر این میوه مسموم بود..روایت میگه تا کمی خورد
    دو سه دانه تناول کرد بلند شد.یه وقت ملعون صدا زد.. کجا میری؟ فرمود: به همون جایی که منو فرستادی..عبا به سر کشید.اباصلت میگه: من با آقام حرف نزدم وارد خانه شد فقط اشاره کرد اباصلت درها رو ببند.آقای ما بر بستر خوابید.اباصلت یه جوری حال خودش رو شرح کرده میگه:من همینجوری داخل حیاط خانه ایستاده بودم.."مَهموماً محزونا"غصه دار بودم، نمیدونستم چیکار کنم.."فبينا أنا كذلك إذ دخل علي شاب حسن الوجه"یه وقت دیدم یه ماهپاره ای یه جوانی وارد منزل شد."اشبه الناس بالرضا"شبیه ترین مردم به علی بن موسی الرضا..صدا زدم. آقای من! شما از کجا وارد شدین درها بسته است؟صدازد.. ای اباصلت اون خدایی که من رو از مدینه به مرو آورد از در بسته رد میکنه..عرضه داشتم شما چه کسی هستین؟فرمود: "انا حجت الله علیک انا محمدبن علی" رفت خدمت پدر. تا پدر رو دید.. پدر و پسر همدیگر رو که دیدن..وقتی چشم علی بن موسی الرضا به پسر افتاد جوان خودش رو به سینه چسبانید..بین دو دیدگان جوانش رو بوسه زد..*

    کجا روم به که گویم که سوخت سوره نور
    گرفت شعله دلش با سه دانهٔ انگور

    تمام عمر غم دوستان کبابش کرد
    شرار زهر به یک نیمه روز آبش کرد

  • به نازنین بدنش پیروهن سرشک افشاند
    از آن وجود به جز استخوان و پوست نماند

    ز ضعف دیده گهی باز کرد و گاهی بست
    گهی به پای ستاد و گهی به جای نشست

    جواد اشک به رخ ناله در نهادش بود
    رضا سرش به روی دامن جوادش بود

    پدر نگه به پسر کرد و چشم خود را بست
    پسر کشید ز دل آهی و به سوگ نشست

    الا تمام محبان ز دیده خون بارید
    از این وداع، وداعی دگر به یاد آرید

    همان وداع که تنها عزیز پیغمبر
    نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر

    پسر نگاه به اشک غم پدر میکرد
    پدر نظاره به خون سر پسر میکرد

    پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشت
    پسر نشانه ز زخم هزار قاتل داشت
     
    *اگه ما سال بعد محرم و صفر زنده نبودیم
    شب اول قبر به ما محبت کن.لطف کن آقایی کن من توقع ندارم به مثل منی سر بزنی یا امام رضا خودت فرمودی :"مَن زارَنِي عَلَى بُعدِ دارِي، أتَيتُهُ يَومَ القِيامَةِ في ثلاثِ مَواطِنَ" هر کی بیاد به من سر بزنه من سه جا بهش سر میزنم.."إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالًا" اون موقعی که نامه اعمالو دست راست و چپ بنده ها میدن."وَ عِندَالصّراط وَ عِندَ المِیزان"من توقعی نیستم، ولی منتظرتم اگه سال بعد زنده نبودم برا جد غریبت روضه بخونم..کل سالم گریه کنم مثل محرم و صفر نمیشه که نمیشه..*

    پدر زخون پسر صورتش خضاب شده
    پسر ز سوز عطش قطره قطره آب شده

    *"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"آی صورت به صورت علی گذاشت صدا زد.."علی الدنیا بعدک العفا" بعد از تو خاک بر سر دنیا...*

    پدر به چهره فرزند خویش چهره نهاد 
    پسر کنار پدر ناله ای زد و جان داد


    *یه ناله ای زد روح مبارکش به اعلی علیین پرواز کرد. بعضیا میگن کنار بدن علی حسین جان داد. زینب به داد برادر رسید.. اشتباه میگن.. سیدبن طاووس نوشته راوی لشگر دشمن میگه یه وقت دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد، ای برادرم ای پسر برادرم... ای وای میوه دل حسینم.. آمد خودشو به روی این  بدن ارباً اربا انداخت.
    آقام آمد زیر بازوان خواهر رو گرفت.زینبو برگردوند سمت خیمه ها..یه وقت دیدن برگشت سمت خیمه ها صدا زد..*

    جوانان بنی هاشم بیایید
    علی را بر در خیمه رسانید

    *شب آخر ماه صفره بذار بگم اینجا خواهرش از خیمه ها بیرون آمد حسین به فریادش رسید. ساعتی نگذشت"فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ وَ هِیَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيب"زینب دوباره از خیمه ها بیرون آمد یه ناله ای میزد .."فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق" دوست و دشمن گریه میکردن.صدا زد وامحمدا..."هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا،هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَراء، مُقَطَّعُ الاَعْضَاء، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ و بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ إِلَي اللهِ الْمُشْتَكي بِأَبِي مَنْ‏ عَسْكَرُهُ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً، بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى" کسی نبود زینب رو برگردونه..*

    از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
    دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین

    *مولا!اینقدر گریه کن داری اینقدر عاشق داری که ما به حساب نمیایم الحمدلله،همیشه شلوغ باشه دور و برت همیشه پر زائر باشه کربلات، همیشه روضه هات پر ناله باشه..*

    تو هم چو من سر کویت هزارها داری
    ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد