نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی

روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی

ای جان جهان جان ادرکنی
ایوب زمین و آسمان ادرکنی
ای زنده کننده ی مسیحا الغوث
یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی 

ای شمع جهان افروز بیا
و ای شاهد عالم سوز بیا
ای مِهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا

ای طائر اسعد فرخ رخ
امروز تویی پیروز بیا
ما دیده به راه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا

عمری ست گذشته به ما دانی
ای علم و ادب آموز بیا
شد گلشن عمر خزان از غم

ای باد خوش نوروز بیا
من مفتقر رنجور توام
تا جان به لب است هنوز بیا

«یا صاحب الزمان» 

اللهمَّ صلِّ علی علی بن موسی الرِّضَا المُرتَضی الاِمامِ التَّقیِ النَّقی و حُجَّتِکَ علی مَن فَوقِ الارض و مَن تَحتَ الثَّری الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کثیرَةً تامَّةً زاکِیةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفضَلِ ما صلَّیتَ علی احَد مِن اولیائِک 

خوشا آن که دل در هوای تو بسته
که چشم و دل از ما سوای تو بسته

شفاعت بدون تو معنا ندارد
رضای خدا بر رضای تو بسته

کرم چهره بر آستان تو سوده
شفا دل به دارالشفای تو بسته

دری هست درگاه رحمت که گردد 
برای تو باز و برای تو بسته

سرِ رشته‌ ی رحمت آسمانی 
به گلدسته های طلای تو بسته 

بشر نه، که جبریل دامانِ خدمت
به اِیوان و صحن و سرای تو بسته

*حیف که قدرتو ندونستن آقا، اباصلت میگه دیدم از خانه ی مأمون خارج شد، عبا به سر کشیده، به سفارش خود آقا حرفی نزدم، اما دیدم هی رو زمین مینشینه برمی خیزه، آقایی که قرار زمین و زمان در دستشه بی قراری میکنه، یه قدم میاد مینشینه، به سختی بلند میشه راه میفته، تا حجره با اینکه راهی نبود قریب به پنجاه مرتبه رو زمین نشست و برخواست، وارد حجره شد با همون حال، تحمل کرد، غلام ها اومدن غذاشونو خوردن و رفتن، دیگه فرشای حجره رو عقب زد، رو زمین افتاد، یابن الحسن، یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السَّلیم، مثل مارگزیده به خودش میپیچید، از این پهلو به آن پهلو میغلتید، یه وقت دیدم جوانی که شبیه ترینِ مردم به امام رضاست وارد حجره شد، گفتم آقا من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدین؟ فرمودن: همون خدایی که به چشم به هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد، از درِ بسته هم وارد کرد، نشست، سرِ بابا رو به دامن گرفت، ودایع امامت رو تحویل گرفت، پدر رو دامن پسر جان داد... ای حسین، به چشم به هم زدنی از مدینه به طوس آمد میوه ی دل امام رضا، اما کربلا چه خبر بود؟ از خيمه تا گودال امام زین العابدین نتونست بیاد...*
 
خواهر اومد دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی دور یک بیت الحرام
 کوفیان مهمان نوازی می‌کنند

*بمیرم، یه عده با شمشیر، یه عده با نیزه، یه عده هم با سنگ و چوب..*

«صلی الله علیک یااباعبدالله و صلی الله علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی ایها الرضا»