نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی - مدینه با تو به ماهی دگر نیاز نداشت

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی - مدینه با تو به ماهی دگر نیاز نداشت

مدینه با تو به ماهی دگر نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت

تو زهره ی فلکی! رشک ماه و پروینی!
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت

مسافری که نگاه تو بود بدرقه اش
خدای را به دعای سفر نیاز نداشت

دعای نیمه شبت سیر آسمان می کرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت

بهشت روی زمین خانه ی گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت

حکایت دل تنگ تو را توان پرسید
ز لاله ای که به خون جگر نیاز نداشت

وجود پاک تو می سوخت از شراره ی غم
دگر به شعله ی قهر و شرر نیاز نداشت

گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشم تر نیاز نداشت

برای سبز شدن گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت

میان چشمه‌ی اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت

سپهر سینه ات از غم ستاره باران بود
به یادگاری گل میخ در، نیاز نداشت

حریرِ دستِ تو مجروح بود از دستاس
به تازیانه یِ بیدادگر نیاز نداشت

*سلمان میگه یه وقت رفتم منزل امیرالمومنین، دیدم فاطمه زهرا داره دستاس می چرخونه قطرات خون دستش روی دستاس می چکه...همون موقع دیدم پسراش دارند گریه می کنند...گفتم:بی بی یا من دستاس بچرخونم و گندم رو آرد کنم یا بچه هات رو آروم کنم...سلمان من به آروم کردن حسنین، سزاوارترم...کمکش کردم، رفتم به علی گفتم...علی فقط گریه کرد...*

شاعر: محمدجواد غفورزاده