نمایش جزئیات
مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج امیر کرمانشاهی
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تو را
پرسند اگر تجلی حُسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تو را
تو راز سَر به مُهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمندهام که در اثر روسیاهیام
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تو را
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب چه زینبی؟ که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
زینب چه زینبی؟ ز همان خردسالگی
خواندند صابرین جبلِ استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالِم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هر جا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چشمی به سمت سایهی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلدادهای که گفت:
زینب عفیفهایست که در راه عفتش
عباس میدهد نخ معجر نمیدهد
یک لحظه چادر شرف از سر نمیدهد
به نام نامی زینب که آیت العظمیست
قسم به نام عقیله که علَّم الاسماست
بلند مرتبه بانوی فاطمی علی
تمامی وجناتش تمامی مولاست
غلام زادهی ایلش، قبیلهی مجنون
کنیز خادمه هایش عشیرهی لیلاست
نفس نفس نفحاتش چِکامه ای شیوا
و حرف حرف کلامش قصیده ای قراست
قلم چگونه نویسد که خامی محض است
کلام پختهی عمّان بخوان که روح افزاست
زنی که دست خدا را در آستین دارد
زنی که یک تنه مرد آفرین کرب و بلاست
برای آل عبا بوده واجب التعظیم
حسین، فاطمه، احمد، علی، حسن، زهراست
عقیله ای که عقول از مقام او حیران
فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست
ندیده سایه ی او را نگاه همسایه
اگر چه مدت سی سال پیشِ این دریاست
ندیده سایه ی او را مدینه تا مکه
که شهر در قرق چند حضرت سقاست
نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی
که این حریم؛ حریم فرشته های خداست
نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت
مقام چادر خاتونِ فاطمه بالاست
هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل
هنوز بردن نامش برای او رویاست
ز مادحین بزرگیِ این سرا مریم
ز واصفین بلندیِ این حرم عیسیست
رکاب ناقهٔ او سر قفلی علمدار است
* همه عالم اگر قلم بشن همه آب های جهان اگر مرکب بشن نمیتونن نقطهی ز زینب سلام الله علیها رو بنویسن*
جز مصطفی که نام علی بیوضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شأن زینب کبری نگفتنیست
چون عارفی که قصهی راز مگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا بجز حدیث جدایی به او نگفت
میخواست از حکایت محسن کند سؤال
آمد میان حنجره بغض گلو، نگفت
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت
میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمیزند
مادر کسی مقابل دختر نمیزند
جاری شده است خونِ دل از دیدهی ترم